روح تشریع در اسلام
جسم و تن. تسلیم در حوزۀ عمل یا «اسلامِ جوارح»، بخشی از مفهوم توحید است.
(5)آیاتِ بعدی این مفهوم ژرف را روشن میكند. قدری با تأمـل بخوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ یكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیرِیدُونَ أَن یفَرِّقُواْ بَینَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَیرِیدُونَ أَن یتَّخِذُواْ بَینَ ذَلِكَ سَبِیلًا. أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا.»«3»
دوباره میخوانیم: «میگویند كه بعضی را میپذیریم و بعضی را نمیپذیریم و میخواهند در این میانه راهی برگزینند.» آیا كفر ورزیدن به پارهای از احكام به معنای انكار اهلیت آنها و اقتباس از منابع دیگر نیست؟
باز میخوانیم: «و میخواهند میان خدا و پیامبرانش جدایی افكنند.» اینان دقیقاً همان كسانیاند «كه به خدا و پیامبرانش كافر میشوند.» ایمان به خدا به عقل و به قلب یا «اعتقاد و اخلاق» بدون ایمانِ به تن یا پایبندی به احكام، «كفر ورزیدن به پیامبران» است و در معیار قرآن «كفر ورزیدن به خدا و پیامبران او»ست.
(6)در اینجا آنچه در آیات 44 تا50 از سورۀ مائده خواهیم خواند، بهروشنی نمود مییابد، زیرا در منطق قرآن حُكم كردن به آنچه خدا دربارۀ قصاص و قصاصِ نفس نازل نكرده است، ستم و كفر و نافرمانی به شمار میرود، همچنانكه پیروی از خواهشهای دیگران و تن ندادن به احكام خدا در انجیل و قرآن ناپذیرفتنی و نافرمانی محسوب است.
«إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاة فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ
22