شما در حال مشاهده نسخه آرشیو می باشید.

مقدمه

<
>

یکی از بنیان‌هایی که امام صدر بر آن تکیه دارد، و می‌کوشد با تبیین آن جایگاهِ تشریع (در فقه و اخلاق) را در مجموعۀ تعالیم اسلامی روشن سازد، مسئلۀ یکپارچگیِ اسلام است. وی اسلام را واحد تکامل‌یافته‌ای می‌داند که شریعت بخشی تفکیک‌ناپذیر از آن است. حتی بیش از این، امام صدر معتقد است که بخش‌های مختلف اسلام در تعامل با یکدیگرند:«اسلام، به‌رغم بخش‌بندیِ دستورات آن در پژوهش‌ها و آثار مکتوب به بخش‌های فرهنگ و عقیده و فقه و اخلاق، واحدی است یک‌پارچه که قلمروهای آن در پیوند با یکدیگرند و بخش‌های آن در تعامل با یکدیگر.»

او، از یک سو، نگرش اسلام به هستی،که آن را فرهنگ می‌خواند، را مبنای عقیده، و هر دو را پایۀ شریعت در فقه و اخلاق و، از دیگر سو، شریعت را حافظ عقیده و روشنگر بینش و نگرش می‌داند.

تفاوت حکم دینی و حکم وضعی

امام موسی صدر تفاوت این دو حکم را از سه حیث می‌داند:

1. تفاوت در مبناها؛

حکم دینی و حکم وضعی در مبنا با یکدیگر متفاوت‌اند. امام صدر این مبنا را غیب‌باوری می‌داند. او در این باره می‌گوید:«در حقیقت تفاوت شاخص میان حکم دینی و حکم وضعی در ایمان به غیب نهفته است. تفاوت میان آموزه‌های دینی و دانش‌های گوناگون و میان آن‌ها و دیدگاه‌های فلاسفه و بین آن‌ها و علم اخلاق نیز از همین‌جا نشئت می‌گیرد.»

او در ادامه، قداست و جاودانگی و مطلق بودن را آثار مترتب بر غیب‌باوری برمی‌شمرد و نیاز ما به غیب را همین آثار و نیاز ما به ثبات و

14