امام حسین(ع)، پیشوای اصلاحگری
احساس پشیمانی و شکستی به انجام رسانده است.
او در برابر یزید که میرسد... یزید حاکمی پیروز است و زینب، اسیری است که بنابر نقل کتابهای سیره، خفتبارترین لباسها را بر تن داشت. اما این وضع عواطف زینب را در برابر یزید خاموش نمیکند و زبان او را نمیبندد بلکه برمیخیزد و پس از حمد و ثنای خداوند میگوید: «لَئِن جَرَّت عَلَیَّ الدَّواهی مُخاطَبَتَکَ إنّی لَأستَصغِرُ قَدرَکَ وَ أستَعظِمُ تَقریعَکَ وَ أستَکبِرُ توبیخَکَ لکِنَّ العُیُونُ عَبرَی وَ الصَّدرُ حَرَّی.» (اگر چه پیشامدهاى ناگوار مرا بر آن داشته است تا با چون تویى سخن گویم، اما من تو را سخت ناچیز مىشمارم و بسیار سرزنش مىكنم، ولى چه كنم كه چشمها پراشك و سینهها سوزان است.) سپس میگوید: «أمِنَ العَدلِ یا ابنَ الطُلقاءِ تَخدیرُکَ حَرائِرَکَ وَ إمائَکَ وَ سَوقُکَ بَناتِ رَسولِ اللّهِ سَبایا.»«30» (ای پسر آزادشدگان، آیا عدالت است که زنان و کنیزان خود را در سراپردهها نشاندهای و دختران رسولخدا را به اسیری میچرخانی؟)
(172)زینب با این سخنان خـود یزیـد را بـا همـۀ ابزارهایی کـه در اختیار دارد، با همۀ قدرت و ارتباطی که دارد، با همۀ تبلیغات و ثروت و نفوذ و قدرتی که دارد، کاملاً محکوم میکند و پیروزمندانه از نزد او بیرون میآید و در این عرصه رسالت حسین(ع) را تکمیل میکند. زینب تصویر جنگ را از دل بیابان و از وسط شن و ماسه به پایتختهای جهان اسلام منتقل میکند. او در کوفه و موصل و نسیبین و حمص و حماه و حلب و بعلبک و شام سخنرانی میکند. ابن شهر آشوب مسیر کاروان را از معبرهایی که در این شهرها ساخته شده، کشف کرده است، زیرا آنان وقتی اهلبیت و سر امام حسین(ع) و اصحاب ایشان را به شهرها میبردند، قصدشان این بود که مردم را بترسانند و در دل آنان وحشت ایجاد کنند و پیروزی خود را
104