امام حسین(ع) و قداست جانفشانی
سرگردان در خیابانهای کوفه میچرخید و نمیدانست به کجا برود و به که پناه ببرد. هیچ دری را در برابر خود باز نمیدید. چنین موضع خفتبار و سستی که حتی در میان امتهای عقبمانده و غیرمتمدن و سازشپذیر نیز نمیبینیم، در میان مسلمانان رخ داد. چگونه امتی که افتخاراتی بزرگ رقم زد (که به برخی از آنها اشاره کردم) به اینجا رسید؟
(114)امام حسین خود را در برابر امتی دید که وجدانش بـه خـواب رفته است: امتی سلطهپذیر و بزدل و طمعکار که نمیتواند حقوق خود را به دست آورد و حاکمان هرگونه که بخواهند با آن برخورد میکنند و میتوانند صد هزار نفر را که به گفتۀ معاویه «شتر نر را از شتر ماده تشخیص نمیدهند،» برای سپاه خود جمعآوری کنند. در برابر این واقعیت تلخ، امام حسین راهی برای بیدار کردن این وجدانها و بازگرداندن خون سالم به رگهای افراد این امت نیافت، جز اینکه بزرگترین جانفشانی را رقم زند. گفتیم که چگونه امام حسین بزرگترین جانفشانی را رقم زد: او به فدا کردن جان خود بسنده نکرد بلکه همۀ فرزندان و برادران و عموزادگان خویش را نیز با خود همراه ساخت و کوشید همۀ بنیهاشم و همۀ کسانی را که تحت سرپرستی او بودند، همراه خود به قتلگاه کربلا ببرد. امام حسین در نامۀ معروف خود به آنان نوشت: «هریک از شما با من همراه شود کشته میشود و هرکس همراه من نیاید به پیروزی دست نخواهد یافت.» بدینترتیب، امام کوشید همۀ خویشان و فرزندان و یاران خود را به قتلگاه آزادی بکشاند و از سخنان امام معلوم میشود که ایشان میدانست که همۀ آنان کشته خواهند شد.
(115)امام به این مقدار بسنده نکرد و همۀ زنان و همسران و خواهران و عموزادگان و همۀ زنانی را که تحت سرپرستی ایشان بودند نیز همراه خود آورد تا همانطور که فرموده بود خدا آنان را اسیر ببیند و آنان بتوانند
78