پرتوهایی از انقلاب کربلا
آن بود و برای تحقق آن زمینهسازی میکرد. میبینیم زینب(س) به پیکر امام حسین - که پارهپاره است و شمشیرشکستهها و نیزهشکستهها و سنگها روی آن را پوشانده است - نزدیک میشود و همۀ این اشیا را کنار میزند و با اقتدار و شجاعت تمام دستان خود را زیر بدن امام حسین میبرد و بهسوی آسمان بلند میکند و میگوید: «اللَّهُمَّ تَقَبَّل مِنَّا هَذا القُربانَ.»«17» (خدایا این قربانی را از ما بپذیر.)
(85)گریۀ زینب این بود: «این قربانی را از ما بپـذیـر.» یعنـی چـه؟ یعنی ای مردم، ای کسانی که دلتان را خنک کردید، خیالتان راحت نباشد، آسوده نباشید. هیچکس ما را وادار نکرد به قتلگاه بیاییم و کشته شویم. ما خود آن را خواستیم. خود خواستیم با دادن قربانی از دین خدا دفاع کنیم. ما این قربانی را تقدیم کردیم و اگر بیش از آن را داشتیم نیز تقدیم میکردیم. زینب(س) با این رفتار خود محقق کرد رسالتی را که امام حسین بر دوش او گذاشته بود. امام حسین با عزت کشته شد و خواهرش نیز همین نقش را در پیش گرفت و پس از شهادت امام حسین با عزت رفتار کرد.
(86)برخورد حضرت زینب با ابنزیاد نیز همین گونه بود. وقتی بر ابنزیاد وارد شد، سلام نکرد. ابنزیاد پرسید: این زن متکبر کیست؟ گفتند: او زینب دختر علی است. ابنزیاد به او گفت، (به روحیۀ انتقامجویی و کینهتوزی و پستی موجود در این دلها بنگرید،) به او گفت: کاری را که خدا با برادرت کرد، چگونه دیدی؟ زینب گفت: به خدا سوگند جز زیبایی ندیدم. اینان مردانی بودند که خداوند کشته شدن را برایشان مقدّر ساخته بود و، از این رو، بهسوی قتلگاههای خود شتافتند. ابنزیاد گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد و دروغتان را برملا ساخت. زینب گفت:
60