سفر شهادت
لاقِیهِ، كَأنِّی بِأوصالِی یَتَقَطَّعُها عَسَلانِ الفَلَواتِ، بَینَ النَّواویسِ وَ كَربَلاءَ، فَیَملَأنَ مِنِّی أكراشاً جَوفاً، وَ أجرِبَةً سُغباً، لا مَحِیصَ عَن یومٍ خُطَّ بِالقَلَم. رِضَی اللهِ رِضانا أهلَ البَیت، نَصبِرُ عَلَی بَلائِهِ وَ یُوَفِّینا أجُورَ الصَّابِرینَ... ألا وَ مَن كانَ فِینا باذِلاً مُهجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَی لِقاءِ اللّهِ نَفسَهُ فَلیَرحَل مَعَنا فَإنِّی راحِلٌ مُصبِحاً إنشاءَاللّهُ»«7» (برایم قتلگاهی گزیده شد که باید بدانجا روم، گویا مینگرم که گرگهای بیابان بندبند مفاصلم را از هم جدا میکنند، در میان نواویس و کربلا، شکمها از من پر و انبانها از من آکنده میگردد. گریزی از قلم تقدیر نیست. ما اهلبیت خشنودی خدا را خشنودی خود میدانیم و بر بلاهایش صبر میکنیم و او اجر صابران را به ما میدهد. هر کس که در راه ما خون بذل میکند و دیدار خدا را موطن نفس خویش میداند، آمادۀ کوچ با ما باشد، انشاءالله بامداد فردا حرکت میکنیم) و با این خطبه ابعاد سفر خود را روشن میسازد و اهدافش را بیان میكند. او از مرگ نمیهراسد و مشتاق دیدار پدرانش است. او نباید از مسئولیتهایش شانه خالی كند. او سالك و رهرو این راه است و میداند كه درندگان صحرا و گرگانش او را خواهند درید. چرا؟
«معدههای خالی و غلافهای گرسنه از من پر خواهد شد.» غرض از كشتن من جز پر كردن شکمها و جیبها نیست. بدون بازدارنده و مانعی از دین و انسانیت ، برای شکمها و جیبهایشان میكشند و میدرند. و حسین بر آن بود این مسئله را در سفرش ثابت كند. مرحله به مرحله حركت كرد و در هر منزلی شعار خود را اعلام داشت و از حقیقت پرده برداشت و ابعاد حركت خود را بیان كرد، تا هرچه بیشتر افكار عمومی را بسیج كند، و حقیقت را به آنان بفهماند.
قصد دارد آنان را برانگیزاند و پیامدهای امر را برایشان روشن سازد،
22