سفر شهادت
بنابراین، میخواست با روشنگری خود، حقایق را آشكار كند و پرتوهای روشنكنندهای بر آن سفر بیفكند تا سفرش سرمشقی شود كه بتوان در تمام مراحل تاریخ به آن اقتدا كرد.
(15)به انتظار روز ترویه، روز هشتم ذیالحجه، هنگامی كه پیمان كامل میشود و حاجیان از راههای مختلف به مكه میرسند، نشست.
هزاران بلكه دهها و صدها هزار حاجی در مكه جمع شدند. هنگامی كه دیدند حسین با اندك یارانش و عدۀ بسیاری از زن و فرزندانش بر خلاف راه، از مكه خارج میشود، شگفتزده شدند. آنان كعبه را كه مقصد و هدف تمام حاجیان است، ترك میكنند. روز ترویه پیش از اینكه مناسك حج را كامل كنند، عمرۀ مفرده بجای میآورند، كعبه را ترك میكنند و از مكه خارج میشوند . شگفتزده شدند و پرسیدند: ای فرزند رسولخدا دلیل این كار چیست؟ گفت: من بیعت نمیكنم، ولی یزید جماعتی را فرستاد كه در زیر لباسهای احرام شمشیر دارند و برآناند تا خون مرا بریزند و من نمیخواهم مقدسات الهی و حرم خداوند هتك حرمت شود. میخواهم خارج شوم.
(16)بیرون رفت و كلام مشهور خود: «خُظَّ المَوتِ عَلَی وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَۀ عَلَی جِیدِ الفَتاة»«6» (مرگ بر گردن آدمیزاد، همانند گردنبندى بر گردن دختران جوان مقدر شده است) را فرمود. من از مرگ نمیترسم، مرگ گردنبند و زینت است و همیشه آدمی را در بردارد. هر كجا كه باشید مرگ شما را درمییابد. پس هیچ گریز و فراری از آن نیست. مرگ با عزت زینت انسان است، چنانكه حیات با خواری و پستی، شایستۀ انسان نیست. «چقدر من شیفته و مشتاق دیدار گذشتگانم هستم، چون اشتیاق یعقوب به یوسف.» سپس شرح میدهد: «وَ خُیِّرَ لِی مَصرَعٌ أنا
21