سفر شهادت
از پیروزی خلیفه بود و از خطری كه صفوف یكپارچه مسلمانان را میشكافت و اختلافاتی كه میان مسلمانان پدید آمده بود. این فضای فریبنده كه دستگاههای تبلیغاتی یزید آن را ساخته بود، بیش از پیش بر بلاها و مشكلات افزود.
از همین رو، حسین(ع) اوضاع حاکم را ارزیابی كرد و دریافت كه با محاسبات مادی، با این توانمندیها نمیتواند خود و هدفش را به پیروزی برساند. در اینجا بود كه از زبان رسولخدا(ص) فرمود: «إنَّ اللهَ قَدشاءَ أن یَراكَ قَتیلاً.»«4» (خداوند خواسته كه تو را كشته ببیند.) و همچنین از زبان حضرت(ص) افزود: «إنَّ اللهَ قَد شاءَ أن یَراهُنَّ سَبایا.»«5» (خداوند خواسته كه آنان (زنان) را اسیر ببیند.)
(11)بنابراین، حسین(ع) از چیزی كم نمیگذارد؛ هستی و روح و زبان و فكر و قلبش را برمیگیرد و به آن، نوزاد كوچك و فرزند رشید و تمام یاران و برادرانش را میافزاید و به فرزندان ابوطالب كه در مدینه هستند، مینویسد: «ألا وَ مَن خَرَجَ مِنكُم مَعِی یقتَلُ وَ مَن لَمیخرُج لَن یبلُغَ النَّصرَ.» (آگاه باشید كه هر كدام از شما كه با من بیاید، كشته می شود و هر كس نیاید، هر گز به پیروزی نرسد.)
ای خویشاوندان من، ای اهلبیت من، گمان مبرید اگر مرا رها كردید، به پیروزی خواهید رسید، به بزرگی دست خواهید یافت و زندگیای همراه با سربلندی و عزت خواهید داشت. بلكه پس از من زندگی شما خواری در خواری و ننگ در ننگ خواهد شد.
(12)یزیـدی كـه حرمـت رسـولخـدا(ص) را هتـك مـیكند، فرزنـد رسولخدا را به شهادت میرساند، به محمد بن حنفیه و دیگرِ هاشمیان
19