سفر شهادت
(1)گمراهی زمانۀ أباعبداللهالحسین(ع) را فـرا گرفته بـود. وقتی كـه مـا سالروز واقعۀ كربلا را فرصتی مغتنم میشمریم و گردهم میآییم و آن حادثه را در گوش و قلب و وجود خود تكرار میكنیم با آن قهرمانیهای جاویدان پیوند مییابیم. قهرمانیهایی كه ریشۀ ستم و ستمگران را بركند و نقاب و پرده از چهرۀ عصیانگران و منافقان برافكند.
این حادثۀ جاویدان كه مشعل فروزندۀ نسلهاست، تنها برای روزگار امام حسین(ع) نیست. ابعاد این حادثه از یك رنجش عاطفی و تراژدی بشری درمیگذرد و الگویی شایستۀ پیروی برای تمام نسلها میگردد و واقعه، با همۀ تفاصیل و ثمراتش به همۀ نسلها میآموزاند و راههای نجات و رهایی را فراروی آنان، میگشاید. امت ما و دیگر امتها، همواره به این آموزهها و عبرتها نیازمند بودهاند.
(2)عاشورا در زمان خاصی واقع شد، كه آن زمان با پیشینۀ خاصـی پیوند دارد. هنگامی كه این پیشینه را بررسی میكنیم، شدت و عظمت این حادثۀ غمانگیز و ابعاد این نبرد را درمییابیم.
(3)نقشهای برای زشت جلوه دادن اسلام و از بین بردن آن، در حال شكل گرفتن بود. این نقشه از زبان یزیدبنمعاویه برملا گشت. هنگامی كه او مغرورانه و پیروزمندانه در كاخ خود نشسته بود و سر حسین در برابرش قرار داشت. هدف یزید از شعر ابنذیبعره كه به آن استشهاد كرد، آشكار میشود. او در حالی كه با خیزران خود، بر لب و دندان پسر رسولخدا میزد، گفت:
لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلكِ فَلا
خَبَرٌ جـاءَ و لا وَحیٌ نَزَل
هاشمیان با حکومت بازی کردند، نه خبری (از آسمان غیب) آمده و نه وحی نازل شده است.
14