بعد درونی شخصیت امیرالمؤمنین(ع)
است و آن جامعه مقصر است. حدیث میگوید: اگر انسانی در جامعه، در شهر، در روستا یا در میان قبیلهای [از گرسنگی] بمیرد، مردم مسئول مرگ او هستند. وجود فقر و بیماری و جهل در جامعه، دلیلی برای مقصر دانستن مردم یا نظام آن جامعه است.
(346)در احادیث آمده که اگر خداوند مال و وجوهاتی را که پرداخت آن را بر ثروتمندان واجب کرده، برای نجات مردم از فقر و مرض و برآوردن نیاز آنان کافی نمیدانست، مقدار آن را افزایش میداد. این کشف جدیدی نیست، زیرا همۀ فقها چنین نظری دارند. پس وجود فقر دلیلی بر مقصر دانستن جامعه است.
(347)امیر مؤمنان(ع) انگیزهای جز رضای خداوند نداشت. اگر آن بُعدِ وجود او را که به روح و قلب او مربوط است، مطالعه کنیم، میبینیم که بسیار شگفتانگیز است، زیرا در آن سوی اعمالش اثری از خودش نیست و هرچه هست خداست: «وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ.» «179»خداست که علی را حرکت میدهد، اوست که با دست علی ضربه میزند و با زبان او سخن میگوید و با دست او بخشش میکند. اوست که افکار علی را به ذهنش میاندازد. البته این اختصاص به امیر مؤمنان(ع) ندارد، هر کس که خود را برای خدا خالص کند و قدم در راه او بردارد و سعیاش این باشد که خودخواهی و انگیزهها و منافع شخصی در او تأثیری نداشته باشد، روش علوی را در پیش گرفته و در راهی وارد شده است که به این جایگاه میرسد؛ جایگاهی که سرور کائنات و معلمِ علی بن ابیطالب(ع)، حضرت محمد بن عبدالله ـ علیه افضل الصلاة والسلام ـ اساس آن را نهاده است. دست علی از روی غضب و طمع شخصی حرکت نمیکند و به همین سبب، از روی سینۀ عمرو بن عبدود بلند شد و او را نکشت، زیرا
193