علی(ع) موحد بود و بس
حال غضب و هم در حال عصبانیتْ ایمان داشته باشم. در حال ترس و وحشت هم ایمان داشته باشم. خلاصه، اگر ایمان به خدا تمام وجود مرا فراگرفت، نتیجه چه میشود؟ در این باره نکتۀ دیگری را هم باید اضافه کنم. ایمان به خدا، چه خدایی؟ ما دربارۀ خدا چه عقیدهای داریم؟ خدای ما چگونه است؟ خدای ما «لَهُ الأسماء الحُسنی وَ الأمثالُ العُلیا»ست، خدای ما عالم است، عادل است، رئوف است، رحیم است، جبار است، متکبر است، خالق است، رازق است. این چنین نیست؟ اینها را ما برای خدا قایل نیستیم؟ خوب، حالا اگر ما معتقد به چنین خدایی بودیم، اگر باورمان از زبانمان تجاوز کرده بود، قلبمان هم «ینادی بالایمان» داشت، فریاد ایمان میزد، آن وقت چه میشود؟ آن وقت باور میکنیم که خدای مقتدری هست، که بر این جهان حکومت میکند، ظلم به کسی نمیکند، این جهان بر اساس عدل و حق قائم است، این دنیا پر از خیر و برکت و زیبایی است، این دنیا پر از خیر و حق است. در این صورت چه میشود؟
(44)یـک مثال کوچک میزنـم. اگر رفتید بـه مدرسهای و دیـدیـد مدرسه منظم است، چه میگویید؟ میگویید مدیر مدرسه آدم منظمی است. نمیگویید؟ اما اگر یک آدم غیرمنظم و بلبشویی مدیر مدرسهای شد، بینظمی مدیر در مدرسه اثر میگذارد. بینظمی خانم در خانهاش اثر میگذارد. کدبانوییاش در خانه اثر میگذارد. خوبی و رشوه نگرفتن رئیس اداره در حسن مدیریت آن اداره اثر میگذارد و مؤسسات منظم میشود. صفات عالیۀ رئیس هرگونه که باشد، بر تمام امور مؤسسهاش منعکس میشود. ما که اعتقاد داریم خدا عادل و عالم و حیّ و رئوف و رحیم است، اینچنین خدایی این جهان را اداره میکند، پس این جهان سرشار از حق و خیر و عدل و جمال و علم و فضل و عدل است. آن وقت چه میشود؟ این صفات و کمالات در من که فردی از این دنیا هستم و
33