علی(ع) موحد بود و بس
فصحای بزرگ، بلکه بعد از پیامبر افصح عرب است. یکی از دانشمندان بزرگ لبنانی، که مسیحی است، فصاحت علی را اینگونه تعبیر میکند و میگوید: «کانَ شَدِیداً قاصِفاً مُزنجراً کَالرَّعدِ فِی اللَّیلِ.» خطبههای علی مثل غرش شیر در شبهای تاریک شکننده است و هر نیروی منحرفی را در مقابل خودش خرد میکند. این صدای علی است و این منطق علی است. اما، در مقابل، گاهی او را ساکت میبینی و مضطرب مییابی: وقتی که در پیشگاه خدا میایستد، وقتی دعا میخواند، وقتی که شب ناله میکند، آنچنان ساکت میشود که گویی اصلاً در قید حیات نیست تا حرف بزند. کجاست آن فصاحت علی؟
(37)این علی متواضع، که مقابل کوچکترین خلق خـدا تکبر نشان نمیدهد، این علی که پیامبر به او ابوتراب میگوید، این علیِ خاکآلود و خاکنشین، گاهی اوقات آنقدر در برخورد با دشمنان خدا متکبر میشود که یکی از رقبایش به او میگوید: یا اباالحسن، این غرور و کبر که در سرِ توست برای چیست؟ علی که متواضع بود، چطور شد که اینجا متکبر شد؟ چگونه باید این مسئله را تفسیر کنیم؟
(38)علی دنیاطلب، علی که به دنیا میگوید: «غُرّی غَیری... قَد طَلَّقُتکِ ثَلاثاً»«17» علی که میگوید: «وَاللهِ لَو أُعطیتُ الأقالِیمَ السَّبعَةٍ بِما تَحتَ أَفلاکِها عَلَی أن أعصِیَ اللهَ فِی نَملَةٍ أَسلُبُها جُلبَ شَعِیرَةٍ ما فَعَلتُه.»«18» علی که میگوید: اگر دنیا را به من بدهند که یک پوست جو را از یک مورچه بگیرم، نمیگیرم، علی که میگوید: دنیا کمتر است از یک برگ در دهان یک ملخ، این علی که دنیا برایش پشیزی ارزش ندارد، میبینید که
30