علی(ع) موحد بود و بس
را به نام تجلیل از مقام مقدس امیرالمؤمنین برپا کند، و از دانشمندان بزرگ دنیا خواسته است که هرکدام دربارۀ یک موضوع از دریای بیکرانِ امیرالمؤمنین مقاله بنویسند. اینجا هم به بعضی از آقایان ابلاغ شده بود که خودشان را برای برپاییِ چنین مجلسی آماده کنند. حالا ما در مقابل این دریای باعظمت و یا به تعبیری که آقایان در دعوت خود نوشتهاند، «لایتناهی»، چه باید بگوییم؟
(21)کدام بُعد امام را مورد بحث قرار دهیم؟ بنده، برحسب ذوقم، نکتهای را برای صحبتم مورد توجه قرار دادهام، که به نظرم نکتۀ آموزندهای است؛ جنبۀ تربیتی دارد و به کار زندگی روزمرۀ ما میخورد. امیدوارم هدیۀ متواضعانهای از من به پیشگاه مقدسش باشد. نخست یک مقدمۀ کوتاه میگویم.
(22)صفات انسان، یعنی صفاتی که انسان به آنها متصف میشود، گاهی به صورت عادت درمیآیند. به اصطلاح علمای ما، برای انسان ملکه میشود. مثلاً گاهی اوقات میبینید آدمِ بخیلی، آدمِ خسیسی، به قول خود ما پول سنگینی را برای یک مدرسه، یک بیمارستان، یک مسجد، یا به یک خانوادۀ فقیر میدهد. ناگهان در عمرش یک حالتی برایش پیدا میشود و این کار را انجام میدهد. این را در اصطلاح علما «حال» میگویند، قبل و بعد هم دیگر ندارد. از اولِ عمرش تا امروز بخیل بوده، از فردا هم تا آخرِ عمرش بخیل خواهد ماند. امروز برقی زده و این شخص کرَمی کرده است. گاهی آدمها اینگونه هستند. اما برخی انسانها به حسب طبعشان کریماند، یعنی به کرَم عادت دارند. انسان کریم هرچه به دستش بیاید میدهد. برایش فرق نمیکند، به مورد باشد یا بیمورد، به اهل یا به نااهل، به فقیر میدهد به غنی هم میدهد. داشته باشد میدهد، نداشته باشد هم میدهد. این را میگویند صفتِ «عادت»،
23