سورۀ عصر -2
وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ» پیش از این گفتیم که آدمی بدون ایمان، اولاً خرد و ثانیاً عمرش کوتاه است. اما آدمی با ایمان، اولاً بزرگ است و ثانیاً عمرش طولانی. اما چرا؟ گفتیم معنای ایمان به خدا این است که آدمی آفریدۀ خداست و علتش ذاتِ خداوندی است و اوست که آدمی را آفریده است. معلول با علت در ارتباط است و علت از معلول جدا نمیشود، چنان که در منطق آمده است. پس انسانِ مؤمن احساس میکند با خداوند در پیوند و رشحهای از رشحاتِ الهی و نوری از انوار خداوندی است. پس هنگامی که آدمی خدا را حس میکند و به او ایمان دارد، یعنی احساس میکند از نزد خداوند آمده است و به سوی او نیز بازمیگردد. به سخن دیگر، یعنی جاویدان و همیشگی است. یعنی از روز ولادتش آغاز نشده و با مرگش نیز پایان نمیپذیرد، بلکه از خدا آغاز میشود و به سوی او پایان میگیرد. اگر در معنای علت و معلول بیندیشید، این امر برایتان روشن میشود. میگویند علت حد تامِ معلول است و معلول در علت موجود است، زیرا فاقدِ شیء نمیتواند آن شیء را بدهد. هر علت و سببی معلول را در بردارد و معلول از علت ریشه میگیرد. نمیخواهم به این بحث بپردازم، اما همین اندازه میگویم که معلول به شکلِ اجمالی در علت وجود دارد و این نظر فلاسفه است.
(220)بنابراین، آدمی با خدا جاویدان است، از اوست و به سوی او بازمیگردد و همیشگی است. مرگ تنها مرحلهای از مراحل زندگی اوست. انسان با مرگ از مرحلهای به مرحلۀ وسیعتر و بزرگتری میرود. در حالی که انسانِ بیایمان مرگ را پایان کار احساس میکند، زیرا با مرگ تمام میشود. انسانِ با ایمان احساس میکند با خدا پیوند دارد و ملکوتِ آسمانها و زمین در اختیار خداوند است، پس احساس نیرومندی و اتصال به سرچشمۀ قدرت میکند. انسان بیایمان احساس تنهایی
149