سورۀ عصر -1
واژه وجود دارد، که عصر به دو معنی روزگار و پایان روز فهمیده میشود.
(206)«دهر» و «عصر» هر دو به معنای زماناند. اما لازم است که متوجه باشیم که «عصر» از «عَصَر یُعَصِر» به معنای فشار آوردن گرفته شده است، و عصر ما را متوجه میکند که زمان بر ما فشار میآورد. زمان گرانبار است و تربیت میکند و پر از مشکلات و حوادثی است که نمیتوان آسان از آن گذشت. زمان ساده به دست نمیآید و تند میگذرد. پس این واژه را برگزیده است تا به این نتیجه برسیم که به زمان قسم یاد شده است، زمانی که بر آدمی بسیار گران میآید و آدمی تحت فشار است. این عبارت تمهیدی است. برای جملۀ پسین. وقتی این معانی سهگانه با هم برابرند، آیا عصر به معنای آخر روز، روزگار یا زمان پیامبر است؟ بنابر مقدمهای که گفتیم همۀ این معانی درستاند، چون سوگند میتواند به همۀ آنها تعلق بگیرد. «وَالعَصِر إنَّ الإنسانَ لَفِی خُسرٍ» آدمی در خسران است. گفتیم که خسران آدمی روشن است، زیرا که آدمی در هر لحظه، لحظهای از عمرش را از کف میدهد و صفحهای از حیاتش ورق میخورد. پس آدمی در خسرانی همیشگی است.
(207)«إلّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبِر» انسانی که با چهار ویژگی شناخته میشود خسران ندارد. این ویژگیها عبارتاند از: ایمان و عمل صالح و سفارش به حق و سفارش به صبر. تواصی به حق یعنی توصیۀ متقابل؛ هر کس دیگری را به حق سفارش کند. تواصی به صبر هم یعنی هر کس دیگری را به صبر سفارش کند. اما چرا هر کس این ویژگیها را داشته باشد، در خسران نیست؟ این مسئله را به اختصار توضیح میدهم. روشن است کسی که به خدا ایمان دارد و عمل صالح انجام میدهد، روزی از عمرش سپری میشود. این حرف کاملاً درست است. اما این روز را در راه چیزی گرانقدرتر صرف کرده
137