سورۀ همزه
میگوید: «لَینبَذَنَّ فِی الحُطَمَـةِ». «نَبَذَ» یعنی دور انداختن. در برابر بزرگبینی و کبر از دور انداختن استفاده کرده است. نیز در این آیه حطمه را به کار میبرد، نه آتش جهنم و هاویه را. «الحطمـة» اسمی است برای جهنم. به دیگر سخن، از واژه «تحطیم» استفاده شده است. آن بزرگان که به مالشان مباهات میکنند و مرتب آن را میشمارند و خواهان جاودانگی نیز هستند، به آتش درهم شکنندۀ دوزخ درافتند. این تعبیر سرزنش است. «وَ ما أَدراکَ مَا الحُطَمَـةِ» و تو چه دانی که «الحطمـة» چیست؟ «نارُ اللّهِ المُوقَدَةِ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأَفئِدَةِ» یعنی این آتش میسوزاند و به قلب راه پیدا میکند. اول پوست و گوشت را میسوزاند، سپس به قلب میرسد. «إنّها عَلَیهِم مُؤصَدَةٌ» یعنی درها بسته است و نمیتوانند با بیرون ارتباطی داشته باشند و پا به خارج از آن جهنم بنهند. این است آن جاودانگیای که تصور میکردند. گمان میکند که مالش او را جاودانه میکند، بلکه او جاودانه میشود، اما در کجا؟ در آتش درهم شکننده. «فِی عَمَدٍ مُمَدَّةٍ» «عَمَد» جمع «عمید» یا «عماد» است. آنان در مکانی بسته محصورند که همان آتش درهمشکننده است و آتش آنان را دربر گرفته است. این آتش بسیار عظیم است، زیرا به خداوند نسبت داده شده است: «نارُاللّه»، نگفته است: «نار جهنم» در تعبیر بزرگنمایی شده است و در واقع هم بزرگ است. «فِی عَمَدٍ مُمَدَّدةٍ» یعنی آن مستکبران در این مکان بسته چون خران به ستونها بسته شدهاند. تأمل کنید که چه تمسخر و سرزنشی در تعبیر است. این نوعی تصویرسازی و تمثیل است. به ستونها بسته شدهاند؛ ستونهای ممتد در آتش زبانهکش. این شیوۀ سرزنش و خلاصۀ آن چیزی است که مفسران دربارۀ «الحطمـة» و «مؤصدة» و «عمد» و «ممدة» گفتهاند. خلاصۀ سخن و این تمثیل ظریف و لطیف در واقع
122