سورۀ فیل و قریش -1
بود. اگر هلاکت سپاه ابرهه از طریق پرندگان و پرتاب سنگهای مشهود نبود، عربها آنچه پیامبر گفته بود، تصدیق نمیکردند، زیرا آنان چیزی به اسم میکروب نمیشناختند. میکروب در روزگار پاستور کشف شده است. اگر آنان بیماری میدیدند در حالی که پیامبر میگفت: «وَ أَرسَلَ عَلَیهِم طَیراً أَبابِیلَ تَرمِیهِم بِحِجارَةٍ مِن سِجِّیلٍ» میگفتند: ای محمّد، چیزی که میگویی درست نیست. پس این مسئله این تفسیر را نفی میکند. اساساً ما نباید بیش از متن قرآن غیبگرا باشیم، و نه بیش از متن آن منطقگرا و عقلگرا؛ نه افراط درست است و نه تفریط. قرآن گواهی میدهد که معجزاتی برای پیامبران روی داده است. حضرت مسیح در گهواره سخن گفت در حالی که نوازد سخن نمیگوید. این اتفاق معجزه است: «قالَ إنِّی عَبدُاللّهِ آتانِی الکِتابَ و جَعَلَنِی نَبِیاً. وَجَعَلَنِی مُبارَکاً أَینَما کُنتُ وَ أَوصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمتُ حَیاً»«66» این سخن حضرت مسیح در گهواره است. آیا میتوانیم این مسئله را با منطق و عقل تفسیر کنیم؟ نه، ممکن نیست. همچنین، بهبودی جذامی و زنده کردن مردگان را هم هرگز نمیتوان به شکل علمی تفسیر کرد. بنابراین، معجزه و رخ دادن خوارق عادت، در قرآن امری حتمی است. موارد بسیاری از این قبیل وجود دارد، از جمله داستان حضرت ابراهیم: «قالَ فَخُذ أَربَعَـة مِن الطَّیرِ فَصُر هُنَّ إلَیکَ ثُمَّ اجعَل عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنهُنَّ جُزءاً ثُمَّ ادعُهُنَّ یأتِینَکَ سَعیاً»«67» و یا داستان عصای موسی و شتر صالح، همۀ این معجزات و غیبیات در قرآن هست و ما چنان که به قرآن و صراط و پیامبران ایمان داریم، معجزات را نیز باور داریم.
104