سورۀ ماعون
بنیانهای پذیرفتن ایمان. هر کس که این واجب عملی را منکر شود، خدا را انکار کرده و به او ایمان نیاورده و دین خدا را تکذیب کرده است. این بیان حجتی قاطع است که تعبیری بالاتر از آن نیست و جایی برای شک نمیگذارد: «أَرَأیتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الیتِیمَ وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکِینِ» حقیقت این است که معنای درست ایمان به خدا و دین مستلزم رسیدگی و توجه به خلق خدا و امور جامعه و وضعیت مردم است، و در غیر این صورت ایمان در کار نیست. علت این است که ایمان به خدا معنای ایمان به آفرینندۀ جهان، خدای عالمِ عادلِ رئوفِ رازقِ رحیم است، خدایی که هر صفت نیکو و شایستهای از او آغاز میشود و به او نیز پایان مییابد، نقطۀ آغاز و پایان هر خیری. ایمان به خدا به این معنا مستلزم این است که ما به هستی بنیان نهاده شده بر حق و عدل ایمان داشته باشیم، زیرا که صفات آفریننده بر آفریدهاش منعکس میشود.
(148)ما میتوانیم با آگاهی از ویژگیهای مدیر مدرسهای دربارۀ آن مدرسه داوری کنیم. همچنین، از طریق ویژگیهای رئیس اداره دربارۀ اداره و از طریق صاحبان هر مؤسسهای دربارۀ آن مؤسسه داوری کنیم. خداوند هستی را آفریده و او نیکوترین آفرینندههاست. پس هستی نیکوترینِ مخلوقات است و انسان نیز نیکوترینِ مخلوقات. هستی را بیکم و کاست و آدمی را با فطرتی نیکو آفریده. بر این اساس و بر اساس اینکه جامعه و وضعیت آن ساختۀ آدمی است، این بشر است که جامعهای صالح یا ناصالح میسازد. در احادیث به این مسئله اشاره شده و در قرآن آمده است: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت أَیدِی النّاس»«58».
(149)پس اگر نقص و انحراف و پراکندگی و جهل و فقر و مرض در جامعه میبینیم، بیشک، این همه به دست خودمان است. ما خود اینگونه
90