سورۀ کوثر
(124)مفسران میگویند برخی دشمنان رسول خدا، که در تواریخ عمرو بن عاص یا پدرش نام برده شده است، پس از مرگ قاسم، فرزند پیامبر، و یا ابراهیم، دیگر پسر پیامبر، از مرگ پسر رسول خدا احساس آرامش کردند و گفتند که پیامبر ابتر است. «ابتر» در لغت به معنای دُم بریده است، هنگامی که پسران آدمی میمیرند و پسری برایش نمیماند، میگویند او «ابتر» است، زیرا پسری ندارد تا یادش را زنده نگه دارد و رسالتش را به انجام رساند. وقتی پسر یا پسران پیامبر از دنیا رفتند و دختران یا تنها دخترش ماندند، گفتند که رسول خدا ابتر است، او امروز فریاد اسلام سر میدهد و همه را به اسلام فرامیخواند و بشارت میدهد، اما فردا روزی که مُرد، یاد و خاطرهاش هم از میان میرود، زیرا پسری ندارد تا یادش را زنده نگه دارد. این منطق جاهلی بر دو اصل بنا شده است:
(125)یکم هیچ رسالتی جز رسالت شخصی و نژادی و خانوادگی وجود ندارد. همانگونه که گمان میکردند اگر کسی پسری نداشته باشد، پس از او کار و کسبش تعطیل میشود، گمان میبردند هر رسالت و مقام و حکمی، اگر در پس خود پسری نداشته باشد، آن رسالت و صاحب رسالت از میان خواهد رفت. گمان نمیکردند، رسالتی باشد که صاحب رسالت فقط واسطۀ در آن است. رسالت پیامبر و اسلام از آنِ خداوند است و برای شخص پیامبر و یا خانوادهاش نیست، تا پس از مرگش از میان برود. پیامبر وظیفهاش را ادا کرد و رسالتش در قلوب مؤمنان و در شعایر و احکام و نظم و قوانین و در اصول و کتابها و پیش از همۀ اینها در قرآن کریم زنده میماند. پس این رسالت با مرگ پسر رسول پایان نمییابد.
(126)دوم اصل دومی که منجر به این تفکر شد، خوار شمردن دختران است. آنان میگفتند که دختر نمیتواند یاد پدر را زنده کند و اگر آدمی فرزند پسری نداشته باشد، هر چند که دخترانی برای او باشند، رسالتش
78