سورۀ اخلاص -2
هر کدام از ما با ویژگیها و مشخصات خود واحد است، اما أحد نیست. انسان از اجزای خارجی از قبیل سر و دست و پا و از اجزای عقلی که در علم منطق ذکر شده، تشکیل شده است. افزون بر این، خورد و خوراک و دانش و فرهنگ و تجربیات او نتیجۀ تلاش هزاران هزار انسانی است که در پیشرفت او نقش داشتهاند. بنابراین، آدمی از اجزای بسیاری ساخته شده است، اما خداوند أحد است؛ نه جزئی دارد و نه نَسَبی. ما به پدر و مادر و قبیله و عشیره و مردم و سرزمین خاصی منسوبیم. هر کدام از ما به اشیای بسیاری منسوب است، اما خداوند أحد است و با هیچ کس نسبتی ندارد: «قُل هُوَ اللهُ أَحَدٌ».
(104)در این باره نکتۀ دیگری هم وجود دارد که برخی مفسران بدان اشاره و آن را بیان کردهاند. بدون شک أحد از ریشۀ «وحد» گرفته شده است و همزه بدل از «واو» است. پس أحد به معنای وحد است. مقصود این است که خداوند فقط واحدی نیست که جزئی ندارد، بلکه او «وحد» است؛ در برابرش چیزی نیست، نه موجودی و نه اثربخشی و نه قائمی. هر آنچه در هستی میبینیم، سایهای از اوست، اثری از اوست، اشعهای از نور اوست، او به تنهایی وجود دارد و موجودی غیر از او نیست. بیشک، این معنا از أحد دقیقتر و ژرفتر است. اما در اعتقادات ما معنای «أحد» همان است که گفتم، یعنی خداوند نه جزئی دارد و نه نَسَبی.
(105)«اللهُ الصَّمَدُ» برای «صمد» دو معنا گفتهاند. نخست اینکه صمد به معنای «مقصود» است و «صَمَدتُ» یعنی «قصد کردم». خداوند مقصود است، یعنی برای هر نیازی او را میطلبیم. به هر سوی که رویم خداوند مقصود ماست، یعنی خداوند بینیاز است. ای مردم، شما نیازمند و خداوند بینیاز است. خداوند به هیچ کس نیازی ندارد. معنای دومی نیز در اصطلاح برای این واژه وجود دارد، که به همین معنای نخست
59