سورۀ ناس
است، زیرا که خداوند قائل به سیاه و سفید نیست. خصوصاً در منطق قرآن کریم که میفرماید نه عرب بر عجم برتری دارد و نه سفید بر سیاه، مگر به تقوا. در منطق قرآن مقصود از واژۀ انسان همۀ بشر است. تفسیرِ این مفسران نادرست است، به ویژه آنکه این مسئله با آیات سورۀ جن همخوانی ندارد؛ در این سوره آمده است که أجنه برای شنیدن در کمین مینشستند و به جاهایی راه مییافتند که انسان نمیتوانست وارد شود. برخی دیگر از مفسران جن را به انسان وحشی تفسیر میکنند. منظور آنان این است که معنی واژۀ «انسان» با «بشر» تفاوت دارد. «بشر» همان بشر است. چنان که میدانیم انسان از «انس» گرفته شده است، انسان یعنی بشر اهلی متمدن، و جن به معنای بشر وحشی غیراهلی است. این تفسیر نیز نادرست است، زیرا همۀ انسانها مکلّف به همۀ تکالیف هستند، اما اگر ناآگاهی انسان وحشی محرز باشد، نمیتواند مکلّف باشد. انسانی انسان است که آگاهی و اندیشه داشته باشد.
(44)چنان که پیش از این گفتم این تفسیر با بسیاری از آیات قرآن هماهنگ نیست؛ آیاتی که میگویند ابلیس از جن و جن از آتش و انسان از خاک آفریده شده است. نمیتوانیم واژۀ «جن» را آنگونه که در کتب تفسیری آمده است، معنا کنیم. از همینرو، با تأسف فراوان میگویم من حقیقت جن را نمیدانم، اما به وجود جن، چنان که در قرآن آمده است، ایمان دارم، همانگونه که به روح و ملائکه و خداوند و هر چیز نادیدهای که در قرآن از او یاد شده است، ایمان دارم.
(45)ما ایمان داریم که جن هست، اما چیستی جن را نمیدانیم. آفریدههای بسیاری بودهاند که بشر آنها را نمیشناخت، اما امروز برای بشر شناخته شدهاند. بسیاری چیزها از جمله برق و ذره و اشعۀ ماوراء بنفش و ویروسها و میکروبها و ترشحات معده و غدد و بسیاری پدیدهها
26