کار اعتقادی و کار اقتصادی
است و این احساسْ زنده است و جزئی از رسالتاند. هیچ نزاع درونی وجود ندارد. «تفاوتی» که در جامعۀ مادی طبقات را تشکیل میدهد، در جامعۀ اعتقادی و یا در جامعۀ مؤمنان، تعامل را افزایش میدهد.
(247)بارها این مثال را زدهام که اگر دو ظرف کنار هم قرار دهیم که در یکی از آنها آب شور و در دیگری آب گرم باشد و این دو ظرف را به هم مرتبط کنیم، آب شور از آب گرم گرما میگیرد و آب گرم از آب شور شوری را اخذ میکند. این جریان به سبب تفاوت در شوری و گرمای دو ظرف است. هراندازه که این تفاوت بیشتر باشد، جریان انتقال هم شدیدتر است. در جامعۀ همدرد و مهربان با یکدیگر و زنده، تفاوتها باعث افزایش یاریگری و وحدت میشود، نه اینکه طبقات در حال نزاع تشکیل دهد، زیرا در جامعۀ همدرد، مهربانی و رسالت وجود دارد، کار اعتقادی وجود دارد. اگر فرض کنیم همۀ انواع بشر در همۀ ویژگیها و توانمندیها مثل هم هستند، یعنی همۀ افراد مساوی هستند، دیگر جامعهای شکل نخواهد گرفت، زیرا دیگر تعاملی نخواهد بود. دیگر کسی واجد چیزی نیست که دیگری فاقدش باشد و کسی فاقد چیزی نیست که دیگران واجدش باشند. در مثال دو کاسهای که گفتیم، اگر فرض بر این باشد که حرارت و شوریِ هر دو آب یکسان است، آیا با اتصال دو ظرف جریانی حاصل میشود؟ خیر. پس در جامعۀ اعتقادی تفاوتهای فردی سبب تعامل و جریان و وحدت است. مفهوم این آیۀ کریم همین است: «وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ»«131» قرآن کریم نمیخواهد در این آیه بین طبقات تفاوت قائل شود و نمیخواهد تفاوت طبقاتی را تثبیت کند، آنگونه که برخی از این آیه
144