کار اعتقادی و کار اقتصادی
انسان با منفعت دیگری همسو نیست. او در نود درصد منفعت با برادرش به توافق میرسد و با برادرش بر ضد پسر عمویش همپیمان میشود. او با برادر و پسر عمویش بر سر 75 درصد منفعت به توافق میرسند و بر ضد فرد غریبه همپیمان میشوند. سپس، با پسرعموها و همروستاییها و خانوادهاش و همشهریهایش و هممذهبیهایش و... بر سر 60 یا 50 یا 40 درصد منافع به توافق میرسد و هر گروهی بر ضد گروه دیگر همپیمان میشود. به همین دلیل است که میگویند که سیاست نه دوست مطلق میشناسد و نه دشمن مطلق. سیاست منافع را بر حست منافع مشترک قبول دارد. بنابراین، انسانی که به مجموعهای از کارهای مادی تبدیل میشود، یعنی انسانی که معبودش مادیات است، تنها میماند. نه دوستی دارد و نه رفیقی. همۀ تشکلها و دستهبندیها در این جامعه بهصورت انواع شرکتهاست: نه برادری و نه خویشی و نه پیوند همسایگیای و نه پیوند امتی و نه پیوند ملتی. همۀ پیوندها بهصورت شرکتهای تجاری است. جامعۀ مبتنی بر کار مادی اولاً جامعۀ نزاع است، آن هم نزاعی فراگیر که از فرد آغاز میشود و به نزاعی دائمی میرسد. ثانیاً جامعۀ غریبههاست. هر فردی در این جامعه غریبه است و درعینحال، جامعه جامعۀ شرکتهاست. هر گروهی شرکت کوچکی است، خانۀ کوچکی است. قبیله شرکت بزرگتری است و ملت یک شرکت بزرگتر و... جامعۀ شرکتها یعنی همۀ روابط مادی است.
(244)این برخی ویژگیهای عمومی جوامع مادی است. نتیجۀ این خصوصیات این است که جامعۀ مادی جامعۀ طبقات و به تعبیر دقیقتر، جامعۀ گروههاست. این گروهها در دورهای مشخص، طبقات بودهاند. دربارۀ طبقات و نزاع طبقاتی و تشکیل طبقات از اصطلاح تز و آنتیتز استفاده میشود. همۀ اینها به همان اصل بازمیگردد، یعنی جامعه از
142