شما در حال مشاهده نسخه آرشیو می باشید.

مالکیت در اسلام - 3

<
>

طبیعتاً‌، من‌ تنها نبودم‌ و در مجموعه‌ای‌ بودم‌ كه‌ شیخ‌ عبدالعزیز بن‌ باز هم‌ در آن‌ بود.

(228)حادثۀ‌ دیگری‌ نیز اتفاق‌ افتاد. وقتی‌ به‌ افطاری‌ صائب‌ سلام‌ دعوت‌ شدم، من‌ به‌ همراه‌ مفتی‌ و شیخ‌ ابراهیم‌ ابوعبیه‌ و صائب‌ سلام‌ نشسته‌ بودیم. كسی‌ هم‌ به‌ نام‌ شیخ‌ سعدی‌ یاسین‌ نشسته‌ بود. او از علمای‌ بیروت‌ و از بنیان‌گذاران‌ «اتحادیۀ جهان اسلام» است. شیخ‌ سعدی‌ یاسین‌ شروع‌ به‌ صحبت‌ از راستی‌ها كرد، و گفت‌ که ما مسلمانان‌ دست‌ راستی‌ هستیم‌ و اسلام‌ هم‌ راستی‌ است، و ما هم‌ اصحاب‌ یمین‌ هستیم. پس‌ از پایان‌ سخنانش‌ به‌ او گفتم: خداوند تو را ببخشاید، چرا گناهان‌ راست‌ را بر گردن‌ اسلام‌ می‌اندازی. چه‌ چیزی‌ تو را وا می‌دارد كه‌ اسلام‌ را راست‌ بخوانی؟ اسلام‌ صراط‌ مستقیم‌ است، نه‌ راستی‌ است‌ و نه‌ چپی. ما به‌ هیچ‌ عنوان‌ استعمار را برنمی‌تابیم‌ و آن‌ را نمی‌شناسیم. اسلام‌ در هیچ ‌‌یك‌ از فتوحاتش‌ استعمارگر نبود، بلكه‌ آزادی‌ را به‌ ارمغان‌ می‌آورد. اسلام‌ حكومت‌ را به‌ اهل‌ آن‌ سرزمین‌ واگذار می‌كرد. مسلمانان‌ اسلام‌ را به‌ دیگران‌ عرضه‌ می‌كردند، و آنان‌ اگر می‌خواستند، می‌پذیرفتند. اسلام‌ تفرقۀ‌ نژادی‌ ندارد. وقتی‌ اسلام‌ وارد مصر یا مغرب‌ و یا اندلس‌ شد، همین‌گونه‌ بود. اگر یك‌ فرد اندونزیایی‌ مسلمان‌ شود، می‌تواند خلیفۀ‌ مسلمانان‌ باشد و لازم‌ نیست‌ خلیفه‌ عرب‌ باشد. یك‌ روز عمر بن‌ عاص‌ و یا سعد بن‌ ابی‌ وقاص‌ در عراق‌ گفت: «إنما السواد فطیرة قریش.» «السواد» یعنی‌ كشور عراق، زیرا عراق‌ كشوری‌ حاصلخیز بود و سایۀ‌ بسیار داشت، این‌ جمله‌ یعنی‌ عراق‌ صبحانۀ‌ ما اهل‌ قریش‌ است. عمرو ابن‌ حمد بلند شد. عمرو كسی‌ است‌ كه‌ به‌ شام‌ تبعید شده‌ بود و در مرج‌‌ عذرا كشته‌ شد. گناه‌ او این‌ بود كه‌ گفت: این‌ پیروزی‌ ثمرۀ‌ جهاد مسلمین‌ و متعلق‌ به‌ آنان‌ است. تو كسی‌ جز یكی‌ از مسلمانان‌ نیستی، بلكه‌ كمترینِ‌ آنانی. نژادپرستی‌ تلاش‌ می‌كرد كه‌ از

134