مالکیت در اسلام - 3
است. من به اندازۀ مطالعاتم در حوزۀ اقتصاد به این مسئله پرداختم. ممكن است جوانان، خود، این مسائل را بدانند. اما در هر روی، به شكل كلی، امروز این نظریه مردود است. هیچكس نظریۀ ارزش [مارکس] را نمیپذیرد. اساساً کار بهعلاوۀ طبیعت ثروت را میسازد. تلاش از من است، ولی طبیعت از كیست؟ از اینجا به بخش دوم بحثمان میپردازیم.
(223)مردم میتوانند در سه چیز تصرف كنند: آب و آتش و گیاه. این مسئله، بحث فقهی دقیقی است كه باید بدان بپردازیم و إنشاءالله یك جلسۀ كامل دربارۀ آن صحبت میكنیم. بنابراین، نظریۀ ارزش و ارزش اضافی درست نیستند. این مسئله نیز بحثی طولانی است: آیا با همراهی تلاش و سرمایه و ابزار تولید، ثروت تولید میشود یا خیر؟ این پرسش ماركس را به دشواری میاندازد. از همین رو، در كتاب سرمایه به این پرسش پاسخ نمیدهد. اگر ثروت با همراهی این عوامل سهگانه ایجاد میشود، پس ثروت میان این عوامل سهگانه توزیع میشود و دزدی در كار نیست.
(224)ثروت میان كار و سرمایه و كارخانه توزیع میشود، كارخانهای كه خود تراكم تلاشهای انسانی است. این بحث طولانی است. آن را نوشتهام و نیازی به تكرار دوبارۀ آن نیست. از این همه نتیجه میگیریم كه مالكیتی كه در نزد ماركس مطرح است، مالكیت در اسلام نیست و اساساً این نظریه با آنچه در اسلام مطرح شده، متفاوت است. افزون بر این باید دانست كه ما نظریۀ ارزشی را كه در سرمایهداری مطرح شده است، نه میپذیریم و نه درست است. در سرمایهداری ارزش تابع اندازۀ عرضه و تقاضاست. آب بیشترین چیزی است كه آدمی بدان نیاز دارد، اما به وفور یافت میشود، مگر در صحرا. از سویی دیگر، چیزهایی هستند كه نیاز ما بدانها اندك است، اما كمیاباند و گران. طبیعتاً، نسبت عرضه و تقاضا علت این مسئله است.
132