مالکیت در اسلام - 2
نمیفهمد. در یكی از نبردهای تاریخ اسلام، كسی میخواهد به زخمیها آب بدهد. هنگامی كه به نفر اول آب میدهد، او میگوید كه برادرم بیش از من به آب نیاز دارد. نزد نفر دوم میرود و او هم او را پیش نفر سوم میفرستد و همینگونه تا نفر هفتم. او وقتی باز میگردد، میبیند همه شهید شدهاند. این در حالی است كه در ابتدای دعوت، جعفر بن ابیطالب آب را به زور از آنان میگرفت و یك قطره در دهان هر كدام از آنان میگذاشت. آنان خودشان در زمان مرگ و بیهوشی این سخن را كه «دیگری از من بهتر است» میگفتند. من این لحظۀ آخر را تحمل میكنم تا دیگری آب بنوشد. این ایثار هرگز دیوانگی نیست.
(208)من دیگری را بر خود ترجیح ندادهام، بلكه خود را ترجیح دادهام، زیرا میدانم كه رضای خداوند از رضای من برتر است و بهشت او از بهشت من و آخرت او از دنیای من. یك چیز سادۀ زودگذر را میدهم تا چیز ارزشمندتری بگیرم. وقتی اینگونه به اقتصاد بنگری، فرصتهای بسیاری برای كار و فعالیت میبینی. من داییام را به یاد میآورم، خدا رحمتش كند. او بسیار در كار خیر تلاش میكرد. او برای دیگران بسیار میكوشید و در عین حال ادعا میكرد بسیار پولدوست است. به او گفتند كه او واقعاً مال و اموال را دوست ندارد، زیرا اموالش را در كار خیر خرج میكند. او پاسخ میداد كه مال و اموال را دوست دارد، برای همین آن را در راه خیر خرج و خود را از آن محروم میكند، زیرا میداند كه این كار جاودانه و ابدی است و باعث خوشبختی دیگران میشود.
(209)انسانی كه ایثار میكند، در واقع، كار بهتر را برگزیده است، زیرا این كار دست شستن از مادیات و رسیدن به معنویات است. این كار است كه نزاع را در پایان از بین میبرد، و بر اساس این اصل، یعنی اصل ارزشها، كه در جلسۀ قبل آن را ایثار نامیدیم، عمل كرده است.
125