شما در حال مشاهده نسخه آرشیو می باشید.

مالکیت در اسلام - 1

<
>

درمی‌یابیم‌ كه‌ مالكیت‌ و نسبت‌ میان‌ مالك‌ و مملوك‌ از آن‌ِ خداوند است، زیرا كه‌ من‌ خالق‌ نیستم. من‌ كسی‌ نیستم‌ كه‌ ارزش‌ به‌ چیزی‌ می‌بخشم. من‌ بخشی‌ از ارزش‌ را به‌ كالا می‌دهم.

(189)این‌ مداد است. صانع‌ این‌ مداد كیست؟ چه‌ كسی‌ این‌ قلم‌ را ساخته‌ است؟ بخشی‌ از این‌ قلم‌ فكر و ذوقِ‌ مبتكر و مهارت‌ سازندۀ‌ آن‌ است. اما سازنده‌اش‌ مواد اولیه‌ را از كجا آورده‌ است؟ آیا من‌ آهن‌ را خلق‌ كرده‌ام؟ من‌ آهن‌ را خلق‌ نكرده‌ام، بلكه‌ از زمین‌ گرفته‌ام. هر چیزی‌ در این‌ دنیا و هر ملكی، تركیبی‌ است‌ از طبیعت‌ و اندیشه، تمرین‌ و كار. اندیشه‌ نیز كاری‌ فكری‌ است. هر چیزی‌ در دنیا از دو عنصر ساخته‌ شده‌ است؛ بخشی‌ از آن‌ از طبیعت‌ است، یعنی‌ از آن‌ چیزی‌ كه‌ خداوند آفریده‌ است، و بخش‌ دیگر آن‌ كارِ من‌ است. ما منكر دستاوردهای‌ انسانی‌ نیستیم. كار انسانی‌ بسیار محترم‌ است.

(190)طبیعت‌ از آنِ‌ كیست؟ طبیعت‌ را خداوند آفریده‌ است. چرا این‌ طبیعت‌ باید از آنِ‌ من، به‌ معنای‌ غربیِ‌ آن‌ باشد. من‌ در اینجا چاهی‌ حفر می‌كنم‌ و به‌ نفت‌ می‌رسم، سنگی‌ را می‌كنم‌ و به‌ آهن‌ می‌رسم. در مصر پنبه‌ای‌ كشت‌ می‌كنم‌ و به‌ بهترین‌ پنبه‌ می‌رسم. شما می‌دانید كه‌ پنبۀ‌ مصر چند برابر انواعِ‌ دیگرِ‌ پنبه‌ قیمت‌ دارد. چرا این‌ها باید مال‌ من‌ باشد، تا هرگونه‌ كه‌ بخواهم‌ در آن‌ها تصرف‌ كنم. با این‌ توضیحات‌ معنای‌ مالكیت‌ اسلامی‌ را درمی‌یابیم؛ این‌ كالا به‌ من‌ اختصاص‌ دارد، زیرا من‌ در ساخت‌ و تولید آن‌ شركت‌ داشته‌ام. به‌ بیان‌ دیگر، عنصر كار از من‌ بوده‌ است. اما در عین‌ حال‌ من‌ حافظ‌ و حامی‌ عنصر طبیعت‌ هستم. در برابر این‌ مالكیت‌ مسئول‌ و در برابر شرع‌ ملتزم‌ به‌ احكام‌ معینی‌ هستم.

(191)ماركس‌ می‌گوید كه‌ ما باید كارخانه‌ها و محصولات‌ تولید بشر را ملی‌ كنیم. مالكیت‌ در اسلام‌ به‌ همراه‌ مسئولیت‌ و وظیفه‌ است. مالك‌ موظف

116