ارزش اضافی
(71)اكنون ارزشی را كه پنبه و ساییدگی سوزنها به نخها میدهد، میشناسیم، كه مساوی شانزده ریال است. حال این موضوع باقی میماند كه ببینیم كار بافنده چه ارزشی به محصول اضافه میكند.
(72)در اینجا حساب عامل سوم تولید یعنی نیروی كار مطرح است. اگر ریسیدن 883 گرم پنبه مثلاً یك ساعت وقت لازم داشته باشد، پنج كیلوگرم نخ نمایندۀ شش ساعت كار خواهد بود.
(73)ماركس تخمین زده است كه برای تولید پنج كیلوگرم نخ شش ساعت كار لازم است، یعنی یك كارگر در هر ساعت 833 گرم پنبه را به نخ تبدیل خواهد كرد.
(74)با محاسبهای كه در این چند سطر گذشت و توضیح داده شد، بدون احتیاج به مقدمات پیچیدهای كه گفته شد، میتوان گفت كه شش ساعت كار یعنی نیمروز و معادل چهار ریال اجرت یعنی طلایی را كه چهار ریال قیمت دارد میتوان در شش ساعت تولید كرد.
(75)اینك به نتیجۀ محاسبات و جمع صورتها میرسیم و به این عبارت برمیخوریم: اكنون ارزش كلی محصول را حساب میكنیم. پنج كیلو نخ شامل دو روز و نیم كار است. پنبه و سوزن نمایش دو روز و ریسندگی نمایندۀ یك نیمروز است. و اگر خواستیم برحسب قیمت، یعنی مقدار جرم طلای تولیدشده حساب كنیم، باید گفت: همین مقدار كار در جرمی از طلا مساوی بیست ریال متراكم شده است. پس بهای بیست ریال بیان ارزش پنج كیلو نخ و بنابراین، بهای یك كیلو نخ چهار ریال است. تا اینجا مقدمات ماركس به پایان میرسد و پس از یك عذرخواهی كوتاه از عدم دقت در ارقام، مشكل ارزش اضافی را مطرح میكند.
«پس در اینجا ارزش محصول مساوی ارزش سرمایهای است كه قبلاً به عنوان مساعده خرج شده بود. ارزش مساعدۀ دادهشده افزوده
67