شما در حال مشاهده نسخه آرشیو می باشید.

توزیع ثروت

<
>

(51)این‌ نظریه‌ و اشكال‌ را ماركس‌ در سخنرانی‌هایش‌ براساس‌ دو مقدمه‌ استوار داشته‌ است. در مقدمۀ‌ اول‌ می‌گوید: «بهای‌ هر كالا در بازار همان‌ ارزش‌ تمام‌شدۀ‌ آن‌ كالا برحسب‌ پول‌ است.» زیرا قیمت‌ كالا در بازار غالباً‌ یكسان‌ و همانند است، هرچند تولیدكنندگانِ‌ این‌ كالا دارای‌ شرایط‌ گوناگونی‌ باشند و برای‌ تولید این‌ كالا سرمایه‌ها و كارهای‌ مختلف‌ و متفاوتی‌ مصرف‌ كرده‌ باشند. از این‌‌رو، باید گفت‌ كه‌ بهای‌ كالا را قدر متوسط‌ كاری‌ كه‌ برای‌ تولید آن‌ انجام‌ می‌شود، تعیین‌ می‌كند و معدل‌ این‌ كارها مناط‌ تعیین‌ ارزش‌ است. به‌ تعبیر خود او: «بهای‌ بازاری‌ فقط‌ مقدار متوسط‌ كار اجتماعی‌ مورد لزوم‌ در شرایط‌ متوسط‌ تولید را بیان‌ می‌كند.» هرچند دیده‌ می‌شود كه‌ بهای‌ یك‌ كالا در بازار بالا و پایین‌ می‌رود، ولی‌ این‌ نوسانات‌ و تفاوت‌ قیمت‌ها موقت‌ و برحسب‌ ازدیاد احتیاج‌ مردم‌ یا فراوانی‌ و كمیابی‌ آن‌ كالا، یعنی‌ تابع‌ نوسانات‌ عرضه‌ و تقاضا است. تغییرات‌ عرضه‌ و تقاضا موقتی‌ است، زیرا وقتی‌ احتیاج‌ مردم‌ به‌ كالایی‌ زیاد شد، خودبه‌خود آن‌ كالا بیشتر تولید و عرضه‌ می‌شود و در نتیجه‌، تناسب‌ بین‌ عرضه‌ و تقاضا یكسان‌ خواهد بود. بنابراین‌، نوسانات‌ و تغییرات‌ قیمت‌ بازاری‌ هم‌ كه‌ تابع‌ این‌ نوسان‌ است، از بین‌ می‌رود و قیمت‌ یك‌ كالا تقریباً‌ ثابت‌ و به‌ اندازۀ‌ همان‌ قیمت‌ تمام‌شدۀ‌ آن‌ خواهد بود.

(52)به‌ گفتۀ‌ آدام‌ اسمیت«40»، مؤ‌سس‌ مكتب‌ اقتصادی‌ كلاسیك، بهای‌

59