جایگاه دین در جنبشهای رهایی بخش
به تبع آن، آزادی حقیقی برای او همین است. او با پرستش کمال مطلق از دایرۀ عبادت اشیا و از دَوَران در چرخۀ محدود نفْسش خارج میشود. این پرستش پوشش تنگ نفْس را در هم میشکند تا او را به جهانی گسترده ببرد و برای او انگیزه و رغبتی بینهایت خلق کند، چراکه خداوند متعال نماد بارز بینهایت است. این همان معنی «إنّا للّه و إنّا إلیهِ راجعون»«46» است. این کلمات، اگرچه در جامعۀ امروز ما تنها یادآور مراسم ختم و گرامیداشت اموات است، سرشار از زندگی و حرکت است.
(176)از همۀ این موارد نتیجه میگیریم که اسلام برای انسان هدفی قرار داده که فراتر از چارچوب محدود نفْس اوست. در او آرمانهای بیانتهایی آفریده است و او را تا آخرین لحظات به سوی آن آرمانها سوق میدهد. پیامبر اکرم میفرماید: «إن قامت السّاعَةُ وَ فی یَدِ أَحَدِكُم فسیلةٌ فَإن استَطاعَ أَن لاتَقُومَ الساعةُ حَتَّی یَغرِسَها فَلیَغرِسها»«47» (اگر هنگام مرگ فرا رسید و در دست یكی از شما نهالی بود و نمیتوانست كاری جز كاشتن نهال انجام دهد، نهال را بكارد.)
(177) تلاش و حرکت دائمی انسان در جهت هدفی که اسلام مشخص کرده است، باید تشکیلاتی و نظاممند باشد. آیههای آغازین سورۀ الرحمن را بخوانیم تا آشکارا دریابیم که این آیات بین ایدئولوژی یعنی فرهنگی که اسلام به انسان میبخشد و نظاممندی پیوند میزند:
«الرَّحْمَنُ. عَلَّمَ الْقُرْآنَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ. عَلَّمَهُ الْبَیَانَ. الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ. وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ. وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ.»«48»
117