شما در حال مشاهده نسخه آرشیو می باشید.

جلوه‌هایی از تمدن ما

<
>

را برای‌ همۀ‌ افراد خود دارند؟ آیا اعتقاد به‌ غیب‌ در اندیشۀ‌ دینی‌ توانِ‌ برانگیختن‌ نیروهای‌ بشری‌ را دارد و آیا احساس‌ مسئولیت‌ الهی‌ عقدۀ‌ ترس‌ را در انسان‌ از بین‌ برده‌ است؟ آیا حدیث‌ دینی‌ مانع‌ از پیشرفت‌ جامعه‌ نخواهد بود؟ و پرسش‌های‌ دیگری‌ از این‌ دست.

این‌ پرسش‌ها نیز نیازمندِ‌ بحثی‌ مستقل‌ است. ولی، به‌ اعتقاد من، اگر ما گوشه‌هایی‌ از تمدن‌ دینی‌ خویش‌ را بررسی‌ كنیم، درمی‌یابیم‌ كه‌ بهترین‌ پاسخ‌ به‌ پرسش‌های‌ مذكور، واقعیتی‌ است‌ كه‌ امت‌ اسلامی‌ در آن‌ به‌ سر برده‌ و به‌ آسانی‌ به‌ آن‌ نتایج‌ِ معروف‌ دست‌ یافته‌ است. برای‌ اینكه‌ بحث‌ طولانی‌ نشود، سعی‌ می‌كنم‌ به‌ ابعاد هفت‌گانۀ‌ تمدن‌ كه‌ در ابتدای‌ بحث‌ ذكر كرده‌ام،‌ بپردازم‌ و برای‌ هریک‌ نمونه‌ای‌ ارائه‌ دهم.

اول. روابط‌ اخلاقی‌

(110)«‌اِنَّمَا المُؤ‌مِنونَ‌ اِخوَةٌ»«25» در یكی‌ از جنگ‌های‌ صدر اسلام‌ مردی‌ كاسه‌ای‌ آب‌ برای‌ مجروحِ‌ در حال‌ احتضاری‌ می‌برَد. آن‌ مجروح زخمیِ‌ دیگری‌ نشان‌ می‌دهد و می‌گوید: «او برادر من‌ است‌ و به‌ این‌ آب‌ بیشتر نیاز دارد.» نفر دوم‌ نفر سوم‌ را نشان‌ می‌دهد و همین‌طور ادامه‌ می‌یابد تا می‌رسد به‌ مجروح‌ هفتم. این‌ صحنه گسترۀ‌ بی‌كران‌ ایثار و ازخودگذشتگی‌ را به‌ ما نشان‌ می‌دهد؛ احساسی‌ كه‌ در امت‌ ما و در میان‌ افراد آن‌ ریشه‌ دوانده‌ بود. پیامبر اكرم‌(ص)‌ می‌فرماید: «ماآمَنَ‌ بی مَن‌ باتَ‌ شَبعانَ‌ وَ جارُهُ‌ جائِعٌ.‌» (به من ایمان نیاورده است كسی كه سیر به بستر خواب رود، اما همسایه‌اش گرسنه باشد.) ‌حضرت‌ علی‌(ع‌) نیز می‌فرماید: «أو‌ أبیتَ‌ مِبطاناً وَ حَولِی‌ بُطُونٌ‌ غَرثَی‌ وَ أَكبادٌ حَرَّی؟»«26» (و من سیر بخوابم و پیرامونم شكم‌هایی

82