جلوههایی از تمدن ما
اینها مقدمه بود و ما هنوز به اصل گفتار نرسیدهایم.
(106)با این روند، زنان كارگر نقش واقعی خود را از دست خواهند داد و این امر با ویران شدن آخرین بخش از نهاد خانواده صورت میگیرد. فرزندانی كه از مدتها پیش توجه و سرپرستی پدر را به سبب درگیر بودن او در كارهای سخت و مداوم از دست دادهاند، اكنون از عطوفت مادران كارگرشان نیز محروم میشوند. این معنای فروپاشی خانواده است. نسل كنونی به كسانی تبدیل شده كه آلكسی كارل آنان را عناصر غریب مینامد. این نسل روابط ریشهداری با جامعه ندارد، چراکه افراد آن پیوندِ والدینی ندارند. روابطشان، چه شخصی چه اجتماعی، سطحی است. این نسلِ بیریشه، بیآنكه مسئولیتی بپذیرد، ذوب میشود و میمیرد؛ ذوب در امواج متلاطمی كه به سرعتِ برق در جهان گسترش یافته و اساس تمدن را با خطر فروپاشی روبهرو ساخته است. آری، پس از این همه مصیبت، سرانجام، ذوب میشوند و از بین میروند.
(107)در اینجا سخنانی از خروشچف و كندی كه هردو در سال ۱۹۶۲ بهصورت جداگانه گفته شده است، نقل میكنم. این دو ضمن اظهار نگرانی از آینده، سخنانی بدین مضمون گفتهاند: زمانی كه این دختران و پسران نوجوان بزرگ شوند و عملاً امور كشور را در دست بگیرند، از آنجا كه بیریشهاند و تمرین مسئولیتپذیری نكرده و از آزادیها سوءاستفاده كردهاند و، البته، از آزادی نیز برای آنان سوءاستفاده شده و هرگز چیزی به نام احساس مسئولیت در آنان به وجود نیامده است، چه پیش خواهد آمد؟ كندی میافزاید كه از هر هفت جوانی كه برای كارهای خطیر اجتماعی قدم پیش مینهند، تنها یك نفر صلاحیت آن كار را دارد. سال گذشته سخنی هشداردهنده از مسئول بلندپایۀ سوئیسی خواندم كه شما هم حتماً خواندهاید. این مسئول به آیندۀ تمدن در سوئیس هشدار میدهد
80