جلوههایی از تمدن ما
(89)موضوع این تمدن انسان است، غایت و هدف آن نیز انسان است؛ انسان با تمام جوانبش، نه فقط روح یا جسم او. در برخی از تمدنها فقط بر یكی از ساحتهای وجود آدمی تأكید میشود: در برخی فقط بر بُعدِ روحی، و در برخی دیگر تنها بر بُعدِ جسمی انسان تأكید میشود. موضوعِ تمدن انسان است، نه «من» كه گروهی از آن به «فرد» تعبیر میكنند، زیرا بعضی از تمدنها بر فرد تكیه میكنند و بعضی دیگر بر جامعه. دستۀ اخیر جامعه را اصل میدانند و فرد را، از حیث فرد بودن، نادیده میگیرند. این نوع تمدنها، تمدنهای اجتماعی است.
(90)همچنین، منظور از «تمدن ما» گروه خاصی از انسانها نیست، بلكه ناظر به همۀ انسانهاست، نه فقط فرد یا جامعۀ كنونی. موضوع این تمدن انسان با جمیع روابط اوست: رابطۀ او با خدا و با انسانهای دیگر و با نظام هستی. انسانی كه موضوع این تمدن است، مخلوق خداوند است و آفریده شده تا جانشین خدا بر روی زمین باشد و، البته، هر آنچه بر روی زمین وجود دارد، برای او آفریده شده است. او میتواند از راه علم و با پیمودن خطوط كلیای كه برای او ترسیم شده، آزادانه، نه از روی جبر، نیروهای طبیعی را مغلوب كند و به خدمت خویش درآورد.
(91)مسیر كلیای كه در این تمدن برای انسان ترسیم شده، این است كه با موهبتهای الهی خویش، در پی رسیدن به جهان آخرت باشد و، در عین حال، بهرۀ خود را از این عالم فراموش نكند. لذا آرمان این انسانِ متمدن بالاتر از گردآوری مال یا به دست آوردن بزرگی و مجد و كسب آسایش و راحتی است. راه انسانی كه این تمدن را برگزیده، طولانی و بیپایان است. این انسان در حركت دائم و همیشگی به سوی هدف قرار دارد. انسان در این راه، هرجا كه باشد، با خداست و در حیات مادی و معنوی خود طالب خشنودی خداوند است؛ همان چیزی كه سعادت
71