دین در جهان امروز
ارتباط برقرار كند، تا در مقابلِ این اشغال و این بیحرمتی به مقدسات دینی كه از آن رنج میبریم كار جدی صورت دهد. همچنین، تبادلِ تجارب بین مؤسسات دینی ضروری است. رسالتِ تاریخی در این عصر بر دوش مراكز دینی نهاده شده است، بهحدی كه در گذشته نظیر نداشته و در آینده نیز نخواهد داشت. چون اگر دین اینگونه پیش رود تنها امیدمان را برای آینده بهزودی از دست خواهیم داد. بر علمای دین است كه به خود آیند و از خود طاغوتهایی نسازند که نسخۀ برابر اصل حکام باشند و از سیاستمداران و دولتمردان در رفتارها و فخرفروشیهایشان پیروی نکنند. بشر از این حكام و تفرعن و خودنماییهایشان خسته شده است و از این بزرگان و دربانها و سازمانها و ماشینها و كاخهایشان در عذاب است. بشر كسی را میخواهد كه به او مهر ورزد، دست بر قلبش بکشد، عرقش را خشك كند و با او زندگی كند. اگر برای خود، یعنی علمای دین، اوضاع و احوالی چون اوضاع و احوال اهل دنیا پدید آوریم، آخرین امیدِ آینده را نابود كردهایم، آخرین امیدِ باقیمانده از زندگی ملتها.
(73)باید دست مردم را در سختیها بگیریم و هدایت كنیم. باید نظرِ خود را در هر زمینهای اظهار كنیم و به هر سؤالی پاسخ دهیم. حال که دین از زندگی عادی بشر بهدور است، علمای دین باید خود الگو باشند. انحراف علمای دین انحرافِ اخلاقی نیست. آنان یا خود را به این امر متهم نمیكنیم. به عبارت دیگر، ما خودمان را به این متهم نمیكنیم، بلکه انحراف عالِمِ دینی این است كه اصیل و ریشهدار و مستقل زندگی نكند و در زندگی دنبالهروِ دیگران باشد، خواه اشخاص، خواه احزاب و سیاستها و آرمانهایی كه از او نیست. معنی انحرافِ عالم دین و از دستدادن اصالتش این است. او باید دین را درست معرفی کند، معرفیای که فراتر از چارچوب فعلی دین باشد. بر ماست كه روشن كنیم دین چگونه آزادی
56