دین در جهان امروز
ایمان به مطلق است. غایت و هدف نیز مستلزم ایمان به مطلق است. بینهایت و ایمان به بینهایت یا مطلق تنها راه برای بینیاز شدن انسانِ بلندپرواز و آرزومند است.
(46)مسئلۀ بلندپروازیهای نامحدود انسان، با توجه به متناهی بودن وسایلِ دستیابی به هدف، ریشۀ كشمكشهای دائم بین افراد و گروههاست. انسان به آنچه دارد قناعت نمیكند و وسایل تولید او نیز محدود است. اینجاست كه درگیریِ همیشگی رخ میدهد. این مشكل حل نمیشود مگر با جهتدهی این خواستها بهسوی بینهایت تا بلندپروازیهای او از بین برود و، بدون تلاش و کشمکش، به قناعت و بینیازی دست پیدا كند، چراکه یا باید بلندپروازیهای بشر را محدود كنیم یا راهی بیانتها برای او باز كنیم تا بتواند همیشه در حركت باشد. بنابراین، بلندپروازی و بقای آن، كه شرط اساسی برای بقای انسان است، همچنین، توقّف درگیریها و مشكلات در اجتماعاتِ ما، ممكن نیست مگر با ایمان به مطلق و اینكه هدف انسان این باشد كه در حد توان از این مطلق توشه گیرد. ایمان به غیب درک انسان را از خود توسعه میدهد، زیرا انسان را به خدا و مالك مرگ و زندگی پیوند میدهد. پس تا زمانی كه من معلول و آفریدۀ خدا باشم، از خدا هستم و هماهنگ با او. پس نمیمیرم و جاویدان خواهم بود. انسانِ مؤمن به خدا خود را جاویدان و برخوردار از حیاتی ابدی میبیند. این زندگی از آنِ اوست و جاودانگی را نمیتوان از او جدا كرد. ممکن است از انسان زندگی را بگیریم، اما جاودانگی را خیر.
(47)به این ترتیب، بعد از اینكه انسان به خدا و مالک زندگی و مرگ، ایمان آورد و باور کرد که جاودانگی هرگز از او جدا نمیشود، بر مرگ چیره میشود و به كلِ زندگی چون وسیله نگاه میكند، نه غایت. اینجاست كه
42