دین در جهان امروز
فرمانبردار است نه پیشوا؛ منفعل است نه اثرگذار؛ باحشمت و شكوه پشت سر این كاروان حركت میكند و میكوشد تا خود را با پیشگامانِ این قافله هماهنگ كند. در بسیاری از زمانها و مكانها دین در مقام وسیلهای برای تشکیلات و حزبگرایی به كار میرود. اما حزب را، حزبی را که به نام دین تشکیل شده است، كسی رهبری میكند كه دورترینِ مردم از آن است. كسی دربارۀ دین سخن میگوید كه بیاعتقادترینِِِ مردم به آن است.
(40)در گذشته مانند دورههای اخیر، دین به مثابۀ شعاری برای محتویات غیردینی بهكار رفت. مبانی و افكاری كه محصول تمدن غرب است، به دور از مبانی دینی شکل گرفته است. این مبانی با رنگ و شكل دینی به مردم عرضه شده و با نام دین در كام آنان ریخته میشود. فقط شعار است و اسم، ولی محتوا غیردینی است. دین در زمان ما مراسم تشریفاتی است؛ میراث كهن است؛ تشكیلات و مؤسسات و محدودیتهاست، و (40)در بهترین حالت توشهای است برای آخرت و وسیلهای برای هموار كردن راههای مرگ. عجیب اینكه برخی از عالمانِ دین قبل از دیگران به حقیقت دین كافر میشوند.
گفتم كه دین در زمان ما قید و محدودیت است. در همین مورد شنیدم یكی از علمای دین، دو سال قبل، در یك مؤسسۀ دینی، دربارۀ موضوعی كلامی سخنرانی میكرد. میخواست دین خود را بر سایر ادیان برتری دهد. میگفت که دین او به پیروانش اجازه میدهد كه از آن دست بردارند. پس دین او به آزادی نزدیكتر است، چراکه با رها شدن از قید آن موافق است. بدینترتیب، این شخص تأیید میكند كه دینش قیدوبند است. او باید بداند كه انسان بهطور كلی آزاد آفریده شده و میل به مقید شدن ندارد.
38