دین در جهان امروز
وسیله شده است؛ وسیلهای برای موفقیت فرد در سیاست یا تجارت و یا تولید. حتماً كتابهای معروف دیل كارنگی را خواندهاید: آیین دوستیابی، چگونه تاجر شویم، و امثال آن. اخلاق در عرف امروز وسیلهای برای جلب مشتری و موفقیت در سیاست و تجارت است. اخلاق امری معنوی به حساب نمیآید، بلكه جزئی از عوامل موفقیت مادی و وسیلهای جدید از اسباب مادی شمرده میشود.
(38)اما در عرصۀ فرهنگ، دین مجموعۀ برداشتهایی است كه دیرهنگام ارائه شده و بر اساس تحولات و پیشرفتهای موجود متحول میشود. اما این تحول دستاورد خود او نیست بلكه دستاورد دیگران است. دستاورد تمدن است. حالا دین باید به دنبال آنها برود، برداشتها و تفسیرهای خود را ارائه و تلاش كند تا بین خود و كاروان تمدن جهان پیوند و هماهنگی برقرار سازد، یعنی تفسیرهای عقبمانده و دیرهنگام.
نظام دینی مرحلهای از تاریخ شده است كه وضعیت و عوامل خود را دارد و مانند هر مرحلۀ دیگر نابود میشود. نهادهای دینی در غرب، در واقع، جزئی از نهادهای امروزی شدهاند و هیچ نقش اساسی ندارند. همراه كاروان تمدن جدید حركت میكنند، بدون اینكه آن را رهبری كنند. در بعضی از كشورهای مشرقزمین نهادهای دینی، مانند حاكمان سابق، كاملاً منزویاند و در برخی دیگر آنچنان دچار ضعف شدهاند كه تنها در میان گروههای خاصی رونق دارند و مختص به افراد گروهشان هستند. اگر از حد و مرزهای تحمیلشده بر آنها فراتر نروند، احترام دارند. رسوبات و باقیماندههایی هستند در قلبهای مردم و میتوان گفت که بخشی از عقل باطنی را تشكیل میدهند. تجربههای دینی تنها افتخار و عظمت برای گذشتههای امتها شده است.
(39)بهطور خلاصه، در كاروانِ تمدنِ جدید دین نقش رهبری ندارد؛
37