دین در جهان امروز
جزء تشكیل میشود:
1. وضعیت و حالت كنونی ما چیست؟ كه فلسفۀ قدیم آن را صورت مینامد.
2. در آینده چه میتوانیم باشیم؟ كه این را فلسفۀ قدیم هیولا یا قوه مینامد.
شاید تعبیر جدید این تقسیمبندی، تز و آنتیتز، سادهتر از معنایی باشد که از اصطلاحات پیشین برمیآید.
اما با اجازۀ حاضران باید بگویم که واقعیت دین در عصر ما واقعیت اسفباری است. این اعترافی دردناك است، اما حقیقت دارد و اگر واقعیت را قبول نكنیم، نمیتوانیم آینده را بسازیم.
(36)واقعیت دین در زمان ما در عرصۀ ایمان، به تعبیر منطقی تصور است نه تصدیق. تابلویی است زیبا اما بیروح که در دل دیندار پرتو نوری نمیتاباند. ایمان در بهترین حالت به آرامبخشی در هنگام مواجهه با رنجها و سختیها مبدل شده است نه محرک و مشوقی برای فائق آمدن بر آنها. غالباً ایمان نقش حایل و مانع را بین افراد بشر دارد.
در عرصۀ شریعت، دین به میراثی قانونی تبدیل شده كه در عرف متدینان، زینتی ظاهری است. كسی كه این قوانین را مراعات نمیكند، اشكالی بر او نیست و مراعات کردن آنها فقط زینتی ظاهری است. شریعت در زمان ما به توجیه و تاوان و جبرانی برای بسیاری از گناهان بزرگ و سنگین تبدیل شده است. گناه میكنند سپس برای جبران و طلب بخشش، مراسم و آیین خاصی بهجا میآورند. این هم قید و بندی است غیرضروری و انسانِ مدرن میل به رهایی از آن دارد.
(37)اما در عرصۀ اخلاق، فقط بهمثابۀ کمال روحی است كه به فرد اختصاص دارد و جامعه را در بر نمیگیرد. به عبارت دیگر، امروزه اخلاق
36