ادیان در خدمت انسان
واژگونه و ناشناخته مى گرداند، پس تبادلها و تواناییها مشوه و معطل مى مانند.
كبر و غرور توانایىِ انسان را متوقف و منجمد مى كند، زیرا آدمِ مغرور حس مى كند كه به مرتبۀ خودكفایى رسیده است، لذا از داد و ستد بازمى ایستد و از تكامل بازمى ماند و مردم نیز از اقتباس از او و كامل شدن بهواسطۀ او دست مى كشند، و این یعنى مرگ تواناییها و ظرفیتها. صفات همردیف دروغ و کبر و غرور نیز چنین است.
(12)اما آزادى فضا و حال و هواى مناسب برای رشد نیروها و ظهور استعدادهای انسان است، اگر فرصتها فراهم باشد. این آزادى همواره در معرض تجاوز قرار داشته است و به بهانه هاى مختلف از انسانها سلب مى شده است. از آنجا که آزادی فضای مناسب برای رشد تواناییها و استعدادهای انسان و مواهب انسان اصل و اساس همۀ تواناییهاست، نزاعها و درگیری تلخ رخ داد. سلب آزادى از انسان، فرد و جامعه را به بندِ محدودیتهای اعمالشده از جانب غاصبان آزادى مى كشد و، در نتیجه، انسانها و جامعه به محدودیت و نقص در تواناییها دچار مى شوند. آنگاه كه انسان بر این محدودیتها میشورد و تلاش میکند و ما بنا به ایمانمان همراه دیگران مى كوشیم كه مانع سركشىِ این نیروى تفرقهافکن و ویرانگر شویم، در حقیقت، بدون توجه به شکل و قالب نیروهای محدودکننده در طول تاریخ بشری، از توانایى و كرامت انسان دفاع مى كنیم.
(13)قالبهای سلب آزادى و تخریب تواناییها در گذر زمان تغییر یافته است: گاهى به صورت استبداد، گاهى به صورت استعمار، گاه به صورت نظام ارباب و رعیتى، گاه به صورت تروریسم فكرى و ادعاى قیمومیت بر مردم و نابالغ انگاشتنِ قدرتِ فكرىِ آنان است و گاه به صورت استعمار
19