اسلام و کرامت انسان
میكند و منافع شخصی بر مصلحت عمومی تسلط مییابد.
(183)چنین جامعهای جامعۀ سوسیالیست هم نیست، زیرا جامعهای که بر اساس معیارهای سوسیالیستی بنا گردد، بُعد دیگری از وجود انسان یعنی آزادی و استقلال را به فراموشی میسپارد و فرد انسانی را، چونان اجزای مجموعۀ طبیعی، جزءِ بلاارادهای از مجموعۀ انسانها میداند. در چنین حالتی تنها به مصالح آن مجموعه، بدون در نظر گرفتن خصلتهای فردی، توجه میشود و فقط برای آن برنامهریزی میگردد. در چنین اجتماعی انسان شكل اصیل و صورت طبیعیِ خویش را از دست میدهد و دیگر مواهب طبیعی و استعدادهای فطریِ وی رشد نمییابد. در این صورت، جامعه از بسیاری امكانات و شایستگیهای افرادِ خود محروم میماند و بر طبق قاعدۀ عمومی تعامل میان افراد و جامعه، حالت فرد در جامعه نیز منعکس میشود و تناقضی دائم و مستمر در روند تكاملی اجتماع پدید میآید و در حیات انسانی ناآرامی و بیثباتیهای منفی و دائمی ایجاد میشود.
اسلام و ساختن اجتماع
(184)حقیقت این است كه اسلام اجتماعی را ترسیم میكنـد كه در آن به فردیتِ فرد، با تمامیِ جوانبِ شخصیتی و اجتماعیِ وی، توجهِ شایسته شود. برای توضیح این بحث سزاوار است كه نظر خوانندۀ گرامی را به مطلبی كه در اوایل این مبحث آوردیم، معطوف سازیم. در انسان فطرت خیر و، همچنین، تمایل به شر موجود است. همچنین، خیر بهطور فطری در وجود انسان نهفته است. مبارزۀ مستمری كه در ذات بشر میان خیر و شر وجود دارد، مبنای آزادی و استقلال را در انسان تشكیل میدهد؛ و حال میگوییم آنچه از اعمال مثبت و خیر از انسان صادر میشود،
95