اسلام و کرامت انسان
پایه بنا نهاده است. به عبارت دیگر، دین تعبیری راستین و صحیح از این فطرت و سرشت و نمایانگر آن است، بیآنكه تحت تأثیر عواملِ گوناگونِ خارج از طبیعت انسانی قرار گرفته باشد: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.»«61»
(153)در تفسیر آیۀ كریمۀ فوق حدیثـی روایت شـده است: «إنَّ كُلَّ مَولُودٍ یُوَلَدُ عَلی الفِطرَة.»«62» (هر نوزادی که متولد میشود، میلاد او بر شالودۀ فطرت نهاده میشود.) پس دین، به موجب این تعالیم، همان سرشتِ انسان است. ولی خود انسان تواناییِ بیانِ آن را ندارد، زیرا تحت تأثیر عواملی است كه وی را احاطه كرده و او در برابر آنها حالتی انفعالی دارد. بنابراین، تعبیر و بیان فرد انسان از فطرت، بهواسطۀ شعور شخصی او، رنگی ویژه به خود میگیرد. پس صحیحتر آن است كه مقام دیگری بهجز خود او در مقام بیان فطرت انسانی برآید؛ مقامی كه تحت تأثیر عوامل خارج از طبیعت انسان قرار نگیرد؛ مقامی كه بالاتر از هر عامل، و آفرینندۀ هر علت و اثری باشد؛ مقام آفریدگار جهان كه دین را برای بشر تشریع كرده و فطرتِ انسانی را شریعت و رسالت خود برشمرده است.
ب. صیانت از جان خود و دیگران
(154)اسلام بـه حیات انسان احتـرام گذاشته است، آنچنانكه اگر كسـی فردی را زنده كند، درحقیقت، همۀ انسانها را زنده كرده و هرگاه شخصی را عمداً بكشد، مانند این است كه همۀ مردم را كشته و كیفر او
81