ذوق و ابتکار در دعوت
ما، یعنى آمادگى همۀ طبقات براى پذیرفتن تعالیم صحیح دینى، تجربه اى است كه دربارۀ جوانان و دانشآموزان كردم. براى تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانى در هفته براى دانشآموزان و فرهنگیان دو مؤسسۀ فرهنگى بزرگ شیعۀ لبنان، «الكلیة الجعفریة» و «الكلیة العاملیة»، شروع كردم. در روزهاى اول قیافه هاى استهزاآمیز و لبخندهاى تحقیرآمیز پاره اى از جوانان تحملنشدنی بود. حق هم داشتند. کتابها و رساله هاى گوناگون و افكار مسموم و خطرناك در كتابخانه هاى لبنان فراواناند و مورد مطالعۀ جوانان قرار مىگیرند. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتى سنگین بود. مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبى پاسخ دهم. یكى از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانى، جوانها، حلقه وار، با من بیرون آمدند. یكى از آنها به من گفت: «آیا هیچ حس كرده اید كه جوانها چرا به تو علاقه مند شده و چرا این طور احساس نزدیكى میکنند؟» خود او براى تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: «بحثهاى تو و پیشنهادهای تو با توجه به احتیاجات روحى و مشكلات روانى مطرح مى شود. به عبارت روشن تر، تو با واقع بینى به شرایط روحى و جسمى ما مى نگرى، و با حوصله و دقت مشكلات ما را مطالعه و تا حدود امكان حل مى كنى.»
(130)راستى كه اگر من در انجام این حقیقت توفیق یافته باشم، بسیار مفتخر خواهم بود. آقایان عزیز، اگر با خشونت و تصلّب بخواهیم مردم را به حفظ حدود خود مجبور سازیم، تا در برابر ما آزادى رفتار و آزادى گفتار و آزادى سؤال و مناقشه و مباحثه نداشته باشند، خود را از حقیقت دور و معالجات فرضى و خیالى و پیشنهادهای تخیّلى كردهایم. مصلح، قبل از هرچیز، باید واقعیتها را، هرچه هم تلخ باشند، درك كند.
(131)بنده با همین دانشآموزان و جوانان فرهنگى، قبل از ماه رمضان، به همراه هیئتى از محترمین شهر، در خیابانها راه افتادیم. قهوه خانه ها و
68