ذوق و ابتکار در دعوت
جهاد و فداكارى مىكنند؟ این مسئله، به خصوص در مردمانى كه هنوز درك اجتماعى ندارند و اثر این تعلیم را در سعادت اجتماعى و، بالنتیجه، در آسایش فردى خودشان درك نكرده اند، بسیار درخور مطالعه است، و جز بر اساس همین نظریه، یعنى فطرت صحیح انسان، حلشدنی نیست.
(98)براى اثبات این مدعا، یعنى نظریۀ انسان شناسى اسلام، از همۀ استدلالات سابق مىتوان كمك گرفت. چه، انسان جزئى از جهان است و از نظر اساس و پایۀ خلقت، تابع كل خود است. به عبارت روشن، انسان یكى از اجزای مابین السموات و الارض است و چنانكه در آیۀ اول دیدیم، خلقت آنها بر اساس حق استوار است.
(99)دعـوت اگـر صحیح و تـوأم با عمل نباشـد و وضع اجتماعـی دعوتکننده یا هممذهبان او بد باشد، کماثر خواهد بود. اصولاً یکی از بزرگترین دلیلها برای بطلان ادعای دعوتکننده، همان وضع اجتماعی اوست. آخر چطور ممکن است که مردم ادعای مسلمانی را که اسلام را ضامن سعادت دنیا و آخرت میداند، باور کنند، در حالی که فقر و جهل و مرض و کثافت آنها را فراگرفته است و اخلاق تجار و روش جوانان و معاملۀ زنان و رفتار سیاستمداران همه فاسد و منحرف باشد؟ این خود سند بیاعتباری مدعای هر دعوتکنندهای است.
(100)بـا بررسى در دو اصل پیشگفته، ممكن است تفكر ما نسبت به راهى كه مى رویم و وظیفه اى كه در برابر جامعۀ خود داریم تغییر كند. در راه خدمت گزارى و دعوت به حق و صلاح دلیرتر شویم، وصول به هدفهای انسانى در نظرمان آسان تر گردد و، درنتیجه، با نیرو و امیدوارى بیشترى به كار بپردازیم.
(101)جهانى داریم كه پایه هاى آن حق و عدالت و سیر آن بـه طرف كمال است. حق هرچه كوچك باشد، باقى میماند. ظلم و باطل هرچه زیاد و
55