اسلام
هدفی، در زندگی عملی و سپس اجتماعی او دخالت كند و برای چنین منظوری اصل حلال و حرام را پی میریزد. لذا ما میبینیم كه نظام قانونیِ گستردۀ اسلامی قریب به نصف تعالیم اسلامی را تشكیل میدهد.
(63)اینك بهطور سریع به بررسی مسئله یا پرسش مهمی میپردازیم كه از دشواری انسجام و هماهنگی قوانین ثابت با جامعۀ متحول نشئت گرفته است. پاسخ به این پرسش نیازمند عنایت و توجه به امور سهگانۀ زیر است:
(64)
1. تحول و پیشرفت در حیات انسانی و در تاریخ بشری به مفهوم تعامل انسان با هستی است. انسان هر روز بر تجربههای خود میافزاید و علمش افزون میگردد. او چیزهای جدیدی از جهان كشف میكند و، سپس، شناخت نو و معرفت جدید خویش را به كار میگیرد. او به كمك آگاهیِ تازۀ خود از نیروهای كشفشدۀ هستی بهرهمند میگردد و، بدینترتیب، زندگی شخصی و اجتماعی خویش را متحول میکند و در تاریخ طولانی بشر به كاری نو دست میزند.
(65)پس تحول عبارت است از مطالعۀ سطر جدیدی از كتاب هستی و قرار گرفتن انسان در صفحۀ جدیدی از این كتاب. از جملۀ نتایج این مطالعه بهكارگیری شناخت جدید و، سپس، دگرگونی نشئتگرفته از آن است.
(66)درك مـا از تحول این است. موجبات تحول از عالـم دیگـری به حیات او و جهانی كه انسان در آن زندگی میكند وارد نمیشود. چیزی از خارجْ حیات انسان را دگرگون نمیكند و فقدان عاملی از عوامل حیات ایشان موجب تغییر نمیشود، بلكه تحول یعنی تعامل میان انسان و هستی. معروف است كه در بدو آفرینش، انسان و جهان دو عنصر بودند كه در صحنۀ حیات وجود داشتند. بر این دو عنصر چیزی افزوده نگردیده و چیزی هم از آنها كم نشده، بلكه با هر كشفی از جهان صفحۀ جدیدی از حیات برای انسان پدیدار گشته است.
42