اسلام
نزد ایرانیان كهن متفاوت است، زیرا آنان اهریمن را خالق بدیها میدانند كه همواره با اهورامزدا، آفریدگار نیکیها، در حال نزاع و نبرد است. آری، شیطانِ مخلوق با اهریمن ـ كه خالق است ـ از نظر مبدأ و اثر، بهكلی تفاوت دارد، زیرا مسئلۀ شرارت ذاتی، كه از معتقدات انسانهای مؤمن به دو خدای خیر و شر است، در طول تاریخ، از مشكلات بزرگ بوده است. چنین انسانی میبیند همۀ هستی، اجتماع و انسان، درعینحال، هم خدای خیر و هم خدای شر، هر دو را پیروی میكنند. و چنین انسانی كه در وجود خود و اجتماع و مبدأ و سرنوشت دوگانگی میبیند و در ذات و سلوك و زمان و مكان خود در جنگی دائمی بهسر میبرد، انسانی شكستخورده و ناتوان است.
(29)مفهوم شیطان، از دیدگاه اسلام، با این نظر كه وی مالك جهنم است و رئیس این جهان و خدای دنیاست، كه در تحلیلهای دیگری آمده است، اختلافات اساسی دارد. نیز مفهوم شیطان از نظر ما با دیدگاه برخی دیگر كه او را موحّد بزرگ، بَل بزرگِ قدیسان و قائد موحدان جهان میشمارند، چون از سجده بر غیرخدا امتناع ورزید، تفاوتی بنیادین دارد.
(30)اما اصالت اندیشۀ دینی دربـارۀ شیطان در بُعد تربیتی، در قـرآن كریم، به اوج میرسد. در این تحلیل نام اصلی شیطانْ ابلیس است كه از مقربان دربار الهی بهشمار میآمد و بعد از مقام قرب خداوندی، به علت نافرمانی و معصیتی كه بر اساس غرور و استكبار از وی سر زد، مطرود شد و، از آن پس، شیطان نام گرفت. پس انحراف و شقاوت و طردْ پیامدِ عصیانِ فرمانِ خدا بود، نه اینكه وی ذاتاً شقی بود. طرد و دورکردن او از مقام قرب الهی نیز بیعلت نبوده است.
(31)از طرف دیگر، شیطان، به منـزلۀ یك ذات مشخص، تبلـور و تجسمی است از وحدت نیروهای شر كه در برابر نیروهای خیر قرار گرفتهاند و
29