اسلام
ذات یگانه از هرگونه ارتباط ویژهای به فرد، شیء یا پدیدهای، خصیصۀ قداست ذاتی هرچیزی را نفی میكند و انسان را از هرگونه قید و بندِ عقلی یا علمی و اجتماعی و یا عملی و عاطفی آزاد میسازد و او را تنها بندۀ خدا قرار میدهد و در همۀ امور زندگی كه هیچگونه مانعی در راه تعالی و پیشرفتش نیست، رها و آزاد میسازد. بدینترتیب، كمال الهی در جهان و، بهویژه، در انسان منعكس میشود و جهان و انسان در بهترین شكل و كاملترین قوام و دقیقترین نظام و برنامه مشاهده میشود.
(18)اشراف و احاطۀ دائمی، بنابر تعبیر قرآن كریم، میان تجرد مطلق الهی و اینکه خداوند از رگِ گردن به انسان نزدیكتر است، پیوند برقرار میسازد. همۀ زمین و آسمانها در قبضۀ قدرت اوست: «مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ»«13»، و نیز دیدگان او را نمییابند، لكن او چشمها را میبیند؛ خداوند از ادراك عقول بشری فراتر است و بر طبق بیان حدیث شریف: «آنچه را شما با وهمهای خود در دقیقترین معانی مییابید، آفریدۀ اوهام شماست كه به خود شما برمیگردد.»«14»
(19)در عین حال، هرجـا كه باشید او با شماست. از این حیث كـه او با همۀ اشیاست، نه به مقارنه، و غیر هرچیز است، نه به جدایی.
چنین احاطهای به انسان اطمینان و قدرت میبخشد و وحشت و نگرانی را از او زایل میكند و او را موجودی مسئول و متعهد میسازد. بدینگونه تأثیر چنین اندیشۀ ژرفی را که بهدور از تجرد است، در حیات انسانی مشاهده میكنیم: «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ.»«15»
25